ضرب کردن


    multiply
    coin
    mint
    strike
    to multiply

مترادف ها

mint (فعل)
سکه زدن، اختراع کردن، جعل کردن، ضرب کردن

multiply (فعل)
تکثیر کردن، ضرب کردن، زاد و ولد کردن

پیشنهاد کاربران

ضَرب کَردَن: ( رایش/ریاضی ) چندبرابر کردن / شمردن
لغت نامه دهخدا
بر سکه رساندن . [ب َ س ِک ْ ک َ / ک ِ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) مسکوک گردانیدن . ( آنندراج ) . سکه کردن . مضروب کردن : از چرخ بهیچ است تسلی دل واله بر سکه رساندیم زر مختصری را. واله ( از آنندراج ) .
در رایشگری و آماردن ( ریاضی و حساب ) :
بَس شمردن
بَس شماردن
بَس شماری
بَس شمارش
چند شماری
۲ ضربدر ۳:
۲ در ۳
۲ بار ۳
۲ تا ۳
Product

اختراع، زدن

بپرس