ضِرپ و تُوپ به لری ؛زد وخورد.
"بزن بزن"
پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفریق}.
همه این واژگان از دو بخش ساخته شده اند، که بخش دوم پَسوَندِ {ار} است که پسوندی نامساز است.
... [مشاهده متن کامل]
چَند نِشناگر {چَند کردن} است و {بَژ} نِشانه {بخش کردن}، {هَم} نِشانه ی {هَم کردن} است و {کَم} نشان دهنده {کَم کردن}.
واژه {بَژ}، واژه ای دَر اَوِستایی بوده است که برابر {بَخش} امروزی است.
پَسگَشت:رویه 1015 از نِبیگِ فَرهَنگِ واژه هایِ اَوِستا، نسک ( جلد ) دوم
بِدرود!
پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم"
بررسی هر واژه:
هَمکِرد=با هم کردن، که می شود "جمع کردن"
مَتکِرد=دارای پیشوند "مَت" که برابر "با همدیگر، با همراه" است و برابر "با همدیگر کردن" است که برابر "جمع" است.
... [مشاهده متن کامل]
کَمکِرد=آشکار است که برابر "کَم کردن" است.
چَندکِرد ( که در گویش چَنکِرد می شود ) =چند کردن، چند تا کردن، همان ضرب کردن است.
بارکِرد=بار همانگونه که کاربر گرامی "مهدی کشاورز" فرمودند برابر "دفعه، تعداد" است و "بارکِرد" برابر "چند بار کردن، چند دفعه کردن" است.
یوکِرد="یو" در زبان اوستایی پیشوندی بوده است برابر "تقسیم" که از همین رو، واژه "یوکِرد" به جای "تقسیم کردن" شایسته است.
در فرتور ( =عکس ) های زیر می توانید پشتوانه من برای اینکه "یو" در اوستایی برابر "تقسیم" بوده است را ببینید ( میدانید که separate برابر "جدا کردن، تقسیم کردن" است )
بدرود!
بسایند
ضرب ( ریاضی )
واژه ضرب
معادل ابجد 1002
تعداد حروف 3
تلفظ zarb
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( ~ . ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی zarb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
دو ضرب در دو = دو در دو
می توانیم به جای واژه ی ضرب از "در" بهره ببریم.
درود ُ سپاس
# بارمان#
می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ) بهره جست.
بارمان = چندباره شدن = چند برابر شدن = ضرب [در چهار کنش بنیادین=چهار عمل اصلی]
... [مشاهده متن کامل]
❌ و خودِ واژه بار ( یا باردَر ) را بجای [ضربدر] بکار برد:
10 = 5 * 2 : [دو بار پنج، برابرِ ( مساوی ) ده] یا [دو باردر پنج، میشه ده]
این روش بیان برای آموزش ضرب، برای نوآموزان، آموختنی و دریافتنی تر است.
مضرب = بارگان
بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره شده یا چند برابر شده [واژه ای همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان]
10و 15 و 20، بارگانها ( مضربها ) ی 5 هستند.
[بارمان، نام یکی از پهلوانان کمتر شناخته شده در شاهنامه نیز هست که در اینجا می توان این نکته را نادیده انگاشت. ]
برای چهار عمل اصلی تاکنون واژه ای ساخته نشده بدین رو پیشنهاد می کنم:
جمع = رُوش ، به معنای افزون بر آن
تفریق = اَزَش ، به معنای کسر می شود از آن
ضرب = بار در ، مانند ۴ بار در ۳ = ۱۲
تقسیم = بخش بر
کلمه ( ضرب ) به معنای سیر در زمین و مسافرت است و اگر در آیه زیر ضرب را مقید کرده به قید ( سبیل اللّه ) ، برای این بود که بفهماند منظور از این سفر خارج شدن از خانه به منظور جهاد است .
یا ایها الذین آمنوا اذا ضربتم فی سبیل اللّه فتبینوا. . . ( تفسیر المیزان )
در عربی یعنی فعل ( زد )
مثلا در عربی میخواهیم بگیم مازدیم میگیم ضربنا.
ولی در ریاضی�ک برلی ضرب کردن استفاده میشیه
چَنتانیدن = to multiply، ضرب کردن
چَنتانِش = multiplication، ضرب
چنتانیگ، چنتانیده = multiple، مَضرَب ( یعنی آنچه از ضرب به دست آمده است. برای نمونه مضرب ۲ یعنی هر عددی که از ضرب ۲ در یک عدد دیگر به دست آمده است )
... [مشاهده متن کامل]
چَنتانَنده = multiplier
{چَنتانیدن: چند ( multi ) تا ( لا، ply ) پسوند کارواژه ساز �نیدن�. ( د و ت برای خوش آوایی ادغام می شوند ) . از دیدگاه ریشه شناختی به معنای �چند بار تا زدن�.
برای دریافت آسانتر چرایی نامگذاری ضرب به multiplication، یک برگه کاغذ را در نظر بگیرید.
اگر این برگه را از درازا دو لا ( ۲ ستون ) و از پهنا مثلاً سه لا ( ۳ ردیف ) کنیم، برگه کاغذ به ۶ بخش با اندازه های برابر تقسیم خواهد شد. }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
عمل ریاضی
از ضَربِ[گویش شهرستان بهاباد]:از شدتِ، از بس که، اَوَسکی که[گویش شهرستان بهاباد]
مثال:
کسی جرأت نمی کنه وارد این مغازه بشه از ضربی که گرون میده ( اجناسش گرونه )
اوسکی که درس خوندم خسته شدم.
ضرب. [ ض َ ] شدت:کسی جرأت نمی کنه وارد این مغازه بشه از ضربی که گرون میده ( اجناسش گرونه ) ||سرعت، شتاب:انقدر ضرب توپ زیاد بود که نتوانست کسی آن را مهار کند.
ضَرب
این واژه ایر و اروپایی ست و هم ریشه با :
سَرب در سَرباز است؛ وارون باور همگان که گفته می شود این واژه : سَر - باز است یَنی کَسی که سَرَش را در جَنگ می بازَد یا از دَست می دهد ، این گونه نیست بَلکه واکافت آن این گونه است:
... [مشاهده متن کامل]
سَرباز : سَرب - آز
سَرب هم ریشه با حَرب ( هَرب ) و ضَرب ( زَرب ) در اَرَبی و صِرب ( نام ویس یا قوم در کشور صِربستان یا جَنگندگان )
سَرب و حَرب ( هَرب ) و ضرب ( زَرب ) و صِرب ( سِرب ) همگی به مینه ی زَدن هستند.
پس وند - آز به مینه ی بسیاری انجام کاری ست مانند نَماز که نماز : نَم - آز ( نَمیدن = خَم شدن و نَماز : بسیار خَم و دولا و راست شدن که اشاره یا نماره به رکوع و سجود فراوان در نمازهای پنجگانه است )
می توان هَرب ، زَرب و سِرب را با آسودگی در پارسی به کار بُرد:
ضَربیدن ، ضَرباندن ( زَربیدن ، زَرباندَن )
حَربیدن ، حَرباندن ( هَربیدن ، هَرباندن )
صِربیدن ، صِرباندن ( سِربیدن ، سِرباندن )
سَربیدن ، سَرباندن
multiplication
به معنی دوری کردن هم هست . اضراب یعنی اعتصاب یعنی دوری کارگران از محل کار
در زبان تُخاری واژه *سرپ s�rpبه معنای تالاپ تولوپ یا شلپ شلوپ یا همان صدای جابجا شدن مایعات است که فقط برای پمپاژ خون در قلب به کار میرود همانطور که در ایران لغت ضربان ( سرپ آن=پسوند جمع ) برای نبض و قلب به کار میرود. بدینسان روشن میشود که واژه �ضربان� رپتی ( ربطی ) به واژه ضربه به معنای کوبیدن ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
( هیچ دور نیست که اسم ساز ضرب ریشه ایرانی داشته باشد و عرب این واژه را به معنای زدن بکار برده باشد )
*پیرس: A dictionary of Tocharian: by Douglas Q. Adam
در ریاضی: نما، نمای، نمایگان. ( ۳ ضربدر ۵ یعنی عدد ۳ پنج بار به نمایش در آمده و جمع می کنیم. )
کوبش ، کوبید ، کوبیک
زد
بس آیند، چندآیند، چندباریش
ضرب ” در شطرنج، به معنی زدن مهره حریف است. به عنوان نمونه کمال اصفهانی این اصطلاح را این گونه در کنار سایر اصطلاحات این بازی به کار برده است:
ز لعب تیغ تو در ضرب خصم شهمات است
به اسب و پیل چه حاجت، یکی پیاده بران
... [مشاهده متن کامل]
از اصطلاحات شطرنج در شعر حافظ
( در ضرب ، ، ، تعبیه )
مباش غره به بازی خود که در خبر است . . . . . ( و یا به عبارت صحیح ) ( در ضرب است مناسب تر مینماید )
هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیز
بازی و ضرب و تعبیه و پاد و شاه و شاه انگیز همگی از اصطلاحات شطرنج هستند.
از ابیات دشوار و بحث انگیز حافظ است و استادان بزرگی به شرح آن پرداخته و نکاتی از آن را به سرانگشت دانش خود گشوده اند و البته پرونده آن همچنان گشوده باقی مانده است. بعضی چاپ ها مثل دیوان حافظ به تصحیح غنی، قزوینی این بیت را ندارند.
تعدادی از نسخه های قدیمی “در خبر است “آورده اند، اما اکثر نسخ از ضبط “درضرب است” حمایت می کنند:
مباش غره به بازی خود که در ضرب است
هزار تعبیه در حکم پاد شاه انگیز
این ضبط، چنان که برخی از استادان دقیق النظر هم فرمود اند، حافظانه تر به نظر می رسد، چرا که “در ضرب است “تناسبات دقیق تری را نسبت به ضبط ظاهرا سرراست “درخبر است” در بیت برقرار می کند. در فرض این روایت، بازی و ضرب و تعبیه و پاد و شاه و شاه انگیز همگی از اصطلاحات شطرنج هستند.
این تناسبات روایت “درضرب است” را از ضبط “درخبر است “بسی مرغوب تر می نمایاند، به ویژه اینکه در خبر بودن به معنی در حدیث و روایت بودن در این جا هیچ معنی قابل قبولی ندارد و به معنی “مشهور است” نیز، چنان که برخی استادان حافظ شناس ، پیشنهاد کرده اند، این اشکال را دارد که چنین شهرتی در شعر حافظ سابقه ندارد و درجای دیگری نیز ادعا نشده است. باید پرسید این شهرت از کجا آمده است و اصلا یعنی چه که مشهور است که هزار تعبیه در حکم پادشاه انگیز وجود دارد؟!
برای درک بهتر معنی بیت خوب است اصطلاحات در ضرب و تعبیه را کمی دقیق تر بررسی کنیم.
“ضرب ” در شطرنج، به معنی زدن مهره حریف است. به عنوان نمونه کمال اصفهانی این اصطلاح را این گونه در کنار سایر اصطلاحات این بازی به کار برده است:
ز لعب تیغ تو در ضرب خصم شهمات است
به اسب و پیل چه حاجت، یکی پیاده بران
اصطلاح تعبیه نیز در اگرچه در لغت معانی متعددی مثل آراستن لشکر و حیله کردن و چیزی را در چیزی قرار دادن و نهان کردن و…دارد، در شطرنج به معنی چیدن مهره های بازی است. راحه الصدور در توضیح شیوه های گوناگون شطرنج بازی پیشینیان این گونه ضرب و تعبیه و …را درکنار یکدیگر آورده است:
آلت ها همان شانزده است و لون و سیر و ضرب هم چنان، اما تعبیه از جانبین به شکلی دیگر.
امیرمعزی نیز اصطلاح شطرنجی تعبیه را این گونه در کنار اصطلاحات متناسب با آن به کار برده است:
تا با شه شطرنج گه تعبیه بر نطع
باشد فرس و بیدق و فیل و رخ و فرزین،
احباب تو چون شاخ گل اندر مه نیسان
اعدای تو چون برگ رز اندر مه تشرین
حال که معانی درضرب و تعبیه را در شطرنج به یاری شواهد تاحدودی دانستیم، به فضای بیت حافظ بازمی گردیم و آن را معنی می کنیم:
به بازی خود فریفته و مغرور مشو و خیال نکن که شطرنج باز قهاری هستی ، زیرا که هزار تعبیه، و مهره آرایی شگفت بر صفحه شطرنج تقدیر در کار ضرب و زدن مهره های توست و در حکم و اختیار بازیگر سرنوشت قرار دارد که می تواند درصورت غفلت، شاه تو را کیش بدهد و مات کند!
به زبان ساده تر شطرنجی تقدیر هزار شیوه مهره ارایی در آستین دارد که درکار زدن مهره های تو و کیش دادن و تهدید شاه توست.
همچنین این احتمال را هم از نظر دور نمی توان داشت که ممکن است تعبیه مجازا به معنی خود لشکر و سپاه آراسته و آماده رزم باشد. عرب ها امروزه هم تعبیه را به همین معنی و معادل نیروی رزمی داوطلب ( بسیج ) به کار می برند. بر اساس این احتمال می توان گفت:
به شطرنج بازی خود مغرور مباش که هزار تعبیه ( لشکر ) در تحت حکم پادشاه انگیز تقدیر در حال نبرد و ضرب ( زدن مهره ) هستند که هر لحظه ممکن است، غافلگیرانه، شاه تو را مات و برکنار کنند!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)