bawl, lament, ululate
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خروش، گریه، فریاد، بانگ، ناله، غریو، زاری، ضجه، عجز
صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران
فریاد، جیغ، ضجه، فریادرسی، فریاد رس
فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا
ضجه
صدا، ضجه، هلهله، نعره
باد، فریاد، ضجه، بوران، توفان، باد بی سابقه و شدید
ضجه
ناله، ضجه
نزاع، فریاد، دعوا، جیغ، ضجه، داد، جیغ ممتمد
فریاد، جیغ، ضجه
فریاد، ضجه، صدای بلند مثل سرفه، صدای سیاه سرفه، صدای جغد و مانند آن
شکوه، زاری، ضجه، تظلم
ضجه
ضجه، شیون و زاری
پیشنهاد کاربران
به نظر می رسد این واژه می تواند همان زجه پارسی باشه که وارد عربی شده و معنای دیگری گرفته.
زجه در پارسی به زنی می گویند که به تازگی زایمان کرده باشه، از اونجایی که زایمان سخت و دردناک و همراه با ناله و شیون بوده، تازیان زجه را به معنای داد و ناله و شیون برای خود به کار بسته اند و به چهر ضجه نوشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
زجه در پارسی به زنی می گویند که به تازگی زایمان کرده باشه، از اونجایی که زایمان سخت و دردناک و همراه با ناله و شیون بوده، تازیان زجه را به معنای داد و ناله و شیون برای خود به کار بسته اند و به چهر ضجه نوشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
چرا در فرهنگ معین ضَجَّه تلفظ شده است؟!!