ضامن

/zAmen/

    cam
    clamp
    pawl
    bail
    bailsman
    bondsman
    guarantee
    guarantor
    ratchet
    sponsor
    surety
    voucher
    warrantor
    tripper
    safety-bolt
    sere or sear
    lock-back

فارسی به انگلیسی

ضامن پیچ
toggle

ضامن تفنگ و دینامیت و نارنجک
safety

ضامن دادن
to give security

ضامن دار
sponsored by a surety or guarantor protected, guarded, furnished with a catch, sponsored by a surety

ضامن دست به کیسه
[guarantor reguired to pay at and moment whether the originaldebtor declines or is ready to pay]

ضامن شدن
avouch, underwrite

ضامن فنر
trigger

ضامن کسی شدن
to stand guarantor for a person

مترادف ها

sponsor (اسم)
کفیل، حامی، ضامن، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده

guarantor (اسم)
کفیل، ضامن، ضمانت کننده

bondsman (اسم)
کفیل، ضامن، غلام، برده

surety (اسم)
کفیل، اطمینان، ضامن، وثیقه، گرو، ظن قوی، پابندان

bailsman (اسم)
کفیل، ضامن

security (اسم)
اطمینان، ضامن، تضمین، ضمانت، وثیقه، ضمانت نامه، گرو، سلامت، سلامتی، امان، اسایش خاطر، امنیت، ایمنی، تامین

guarantee (اسم)
ضامن، تعهد، ضمانت، وثیقه، عهده، سپرده

latch (اسم)
ضامن، چفت

depositary (اسم)
ضامن، نگهدار، امانت دار

voucher (اسم)
سند، شاهد، ضامن، هزینه، مدرک، دستاویز، گواه، سند خرج، تضمین کننده

warranter (اسم)
شاهد، ضامن، متعهد، گواه

warrantor (اسم)
کفیل، ضامن، متعهد، تعهد کننده

answerable (صفت)
جوابگو، ضامن، مسئول، ملتزم، پاسخ دار، جواب دار

deputing (صفت)
ضامن

entrusting (صفت)
ضامن

پیشنهاد کاربران

واژه ضامن
معادل ابجد 891
تعداد حروف 4
تلفظ zāmen
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت، اسم ) [عربی]
مختصات ( مِ ) [ ع . ]
آواشناسی zAmen
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

پشتوان
ویدا
ضامن=ملتزم
تاوان دار. ( نف مرکب ) تاوان دارنده . دارنده ٔ تاوان . کسی که جبران ضرر و خسارت را بعهده دارد. غرامت دار. || ضامن . پذیرفتار. کفیل . رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
واژه ی �ضامن� آنگونه که کاربری پوینده در زبان پارسی در یکی از واژه نامه های اینترنتی یادآور شده، دگردیسیده ی واژه ی �زامن� در پارسیِ کهن، پیش از یورش تازیان به ایران و نابودی دستاوردهای سترگ فرهنگی و تاریخی آن هنگام است که از سوی برخی دبیرانِ ایرانی تبارِ خودشیرینِ دربارهای �اُمویان� و بویژه �عباسیان� تازه بدوران رسیده به انجام رسیده و به هر شَوَندِ بجا یا نابجا از آن میان، فشار بیابانگردانِ به دارایی های بیکران دست یافته ( تا اندازه ای همانند خرموش های اسلام پیشه ی کنونی فرمانروا بر میهن مان که از بس خورده و چاپیده اند، خدا را هم بنده نیستند ) ، زبان زیبا و نیرومند پارسی را از ریخت انداخته و تا اندازه ای بسیار به ساختار واژگان آن آسیب رساندند. گند و گه کاری نشانه گذار آن ها سپس در دوران واماندگی بیش از پیش ایران ( کم و بیش از دوره ی پایانی �صفویه� به این سو با فراز و نشیب هایی بویژه در دوره ی کنونی ) از سوی آخوندهای یکی از دیگری نادان تر که از واژه های قرآنی چون ابزاری برای خودنمایی و نشان دادن دانش نداشته ی خود سود برده و می برند، پی گرفته شده و می شود. ب. الف. بزرگمهر ۲۶ دی ماه ۱۴۰۱
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/01/blog - post_16. html

مراقبت کننده، نگهدار
پشتیبان
ضامن:کسی که مسئولیت کار شخصی دیگری را به عهده می گیرد.
یار
ضامن: مراقب، نگهداری
نگه دار و مراقب
ضمانت کننده
ضمانت کننده _ بر عهده دار کاری _ کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد_پایندان_پذیرفتار
ضامن =پایندان
پایندان، پذرفتار، کفیل، متعهد

ضامن ( Quick Release ) : [ قطعات دوچرخه ] دسته ای است برای محکم کردن توپی و چرخ به دو شاخه یا میله زین به تنه
پاسخ چیستان، هم آهو دارد هم تفنگ.
ضامن:یعنی کسی که مسولیت کار شخصی دیگری را به عهده می گیرد
عهده دار کاری
واژه پارسی_آریایی زامن←ضامن ( زا=سزا - برای مین=عوض ) به مانای جانشین آلشت پشتیبان ردوبدل جابجایی در زبان روسی به شکل زامینا заменаو به مانای replacement exchange substitute commutation backup ثبت شده که ریشه مین در سنسکریت به شکلमीनीते mInIte به مانای تعویض alter آمده است. ارب زامن را ضامن نوشته و سپس از ریشه فَرزی ضمن واژگان ضمانت و تضمین و متضمن و تضامن را جعل کرده است. دانستنی است زامن مانای کلید و سوئیچ یا هرچیزجابجاشونده نیز میدهد همانتور که وزیفه ی دستگیره زامن در تفنگ خودکار تعویض هالت شلیک گلوله است.
...
[مشاهده متن کامل]


کفیل
رهین

دوست داشتن بزرگ
ضمانت کننده

ملتزم
رهین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس