فرمانده، رئیس، ضابط، تخماق، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده
restraining(صفت)
ضابط
retentive(صفت)
ضابط، نگهدارنده، حافظ، ضبط کننده قابض
پیشنهاد کاربران
تجدید نظر خواه: کسی ک درخواست تجدید نظر داده است
برقرار کننده نظم امنیت. در زمان ارباب و رعیتی ، اربابان ( حاکمان ) برای هر منطقه ضابطی را تعیین می کردند که که موقع برداشت گندم سهم ارباب را تعیین می کردند واز مردم می گرفتند. اربابان نیز نماینده دولت بوده اند. ... [مشاهده متن کامل]
ضابط نیز برای باخبر شدن از برداشت محصول مردم، یک مامور محلی تعیین می کرد که در فرهنگ کلهر به �شن پا� معروف بود، �شن پا� کسی بود که گزارش کارها را به ضابط می داد ( دستیار ضابط ) . ضابط در میان کُردهای کلهر، دارای یک مهر چوبی بزرگ بود به اسم �شخل�. شخل یک مهرتاییدیه ای بود بر گرفتن گندم از کشاورز، گفتنی است که شخل ضابط خاص بود و دارای یکسری نقش های مذهبی نیز بوده است. در فرهنگ کلهر چوچو ( چیستان ) آن هم بصورت شعر آمده است ؛ یی چیشتی دیمه، کار آدمی آراستەی کردەن ، پەی خاطر جمی سە مانگ حاکمە ، یا فرە یا کم حکمی براسە ، چیو ، صدراعظم