صیقل خوردنpolishصیقل دادنbuff, furbish, polish, rub, varnishصیقل دهندهbufferصیقل زدنglossصیقل زدن یا صیقل دادنto polish, to furbish, to lustreصیقل سازیfinishصیقل گرpolisher, furbisherصیقل کاریglazing
polish (اسم)ارایش، جلا، صیقل، پرداخت، واکس زنیvarnish (اسم)جلا، صیقل، لاک الکلburnish (اسم)جلا، صیقل، پرداختpolishing (اسم)صیقل
تیز کردنتیز کنندهسلیمصیقل: برق انداختن پس از زدودن زنگار فلزها.زدایندهروشن تر کردن، بهتر کردنصیقل ( نورانی، روشن و براق و درخشان )+ عکس و لینک