صوری

/suri/

    external
    formal
    apparent
    sham
    feigned
    exterior
    nominal
    outward
    superficial
    surface

مترادف ها

exterior (صفت)
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری

formal (صفت)
قرار دادی، رسمی، لباس رسمی شب، صوری، دارای فکر، تفصیلی، مقید به اداب ورسوم اداری

simulated (صفت)
قلابی، صوری، شبیه ساخته، تشبیه شده

superficial (صفت)
سرسری، ظاهری، صوری، سطحی

ostensible (صفت)
نمایان، صوری، قابل نمایش

nominal (صفت)
صوری، جزئی، کم قیمت، اسمی

simulative (صفت)
صوری، تقلیدی، وانمودی، دارای شباهت ظاهری

factitious (صفت)
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی

factitive (صفت)
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی

پیشنهاد کاربران

- دیسیک ( دیسه ای، دیس گرفته ) ؛
- ریختاری، ریختیک ( ریخت گرفته ) ؛
- ساختاری، ساختیک ( ساخت گرفته ) ؛
پسوند _یک، پسوند زابساز ( صفتساز ) در پارسی میانه است که نشان آن در پارسی نوین در واژه های نزدیک، تاریک، باریک، تاجیک باز مانده است و جا دارد که در دانشواژه ها زنده و کاربردی گردد.
افسوس مندانه فرهنگستان صوری را در برابر formal برنهاده.
واژه ی form که به چَم ( =معنای ) شکل است را می توان در پارسی دیس یا دیسه گفت. بدین ترتیب برابر formal دیسه ای یا دیسه وَر خواهد بود.
سلیم
صوری: پیکری، ریختی، نما گونه
برابری های صوری در فارسی*
* منطق صوری: خرد سنجی ریختی
* قضیه صوری: گزاره ساختاری
* علم صوری: دانش ساعتاری
* هنر صوری: هنر نما گونه، هنر نما گرایی
* زیبایی صوری: زیبایی پیکری، زیبایی ریختی
...
[مشاهده متن کامل]

* صوری بودن: نما گونه
* کار صوری: کار بی مغز، کار پوشالی

"ساختاری"
در دانش های رایانه، رایش ( ریاضی ) و گویاییک ( منطق ) می توان واژه ی ساختاری را به جای صوری ( صورت بندی شده یا فرمال ) به کار برد.
زبان صوری= زبان ساختاری
برابرِ پارسیِ آن {نِگَریک} است که برگرفته از {نِگَر} پسوندِ {یک} است.
بِدرود!
در علوم و ریاضیات: صورت بندی شده، �قراردادی�/منسوب به صورت.
غیر واقعی
فرمالیته
ظاهری و نه باطنی
انتزاعی