صورتی

/surati/

    pink
    figured
    light red

پیشنهاد کاربران

لال
صورتی در پارسی سرخابی می باشد، ولی سرخابی پر رنگ تر از رنگ پذیرفته به نام صورتی است.
برای همین پیشنهاد من برای سرخابی کمرنگ واژه گلابی است. چون که در پارسی دری واژه صورتی را گلابی می نامیدند. و هنوز امروزه در افغانستان و تاجیکستان این رنگ به نام گلابی پذیرفته شوده هست.
...
[مشاهده متن کامل]

دهخدا:
|| رنگی هم رنگ گل سرخ و آنرا چهره ای نیز گویند. ( آنندراج ) :
از تربیت آب حیات گل رویش
فرداست که آن سیب و ذقن گشته گلابی.
آخوند مسیحایی ( از آنندراج ) .
گلی چو روی عرقناک او گلابی نیست
پیاله ای چو لب لعل او شرابی نیست.
ملا مفید بلخی ( از آنندراج ) .
به هر رنگی که باشد آب نرگس رنگ میگیرد
به یاد چشم مستی ریختم اشک گلابی را.
ارادت خان واضح ( از آنندراج )

صورتی نام فیلمی هندی است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد.
فیلم نگاه مستقیم بازسازی این فیلم می باشد.
خلاصه  : سه دختر قبل از این که مورد تجاوز قرار بگیرند از خودشان دفاع کرده و فرار میکنند پس از شکایت هیچ وکیلی پرونده آنها را قبول نمی کند تا اینکه یک وکیل بازنشسته پرونده آنها را قبول می کند و . . . •
...
[مشاهده متن کامل]

صورتی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/صورتی_(فیلم_۲۰۱۶)
چهرایی، رخسارگون
صورتی: همتای پارسی این واژه ی عربی که پسوند پارسی ( ی ) به آن افزوده شده، این است:
سوریکال surikAl ( کردی )
چهرایی، به رنگ چهره
رنگ صورتی؛
نماد آرامش
نماد قدرت در پسران
در علم روانشناسی رنگ صورتی باعث ایجاد حس راحتی و آزادی از فکر و خیال باطل است
صورتی:
۱ - " روشسُرخ"
"روش" از مصدر "روشیدن" در "روشن" ( روشن بر وزن سوزن )
بعلاوه سرخ
۲ - "سِپسُرخ"
از "سِپ" ریشه "سپیدن"، "سپیده"، "سپیده"
بعلاوه سرخ
معادل پارسی صورتی: سرخاسپید/سرخاسفید، چیهَری
رنگی کیوت و فانتزی
در فارسی میانه ( پهلوی ) وارِن، وَردِن، گولِن، گولگون
صورتی / سورَتی ( سورین / سورینی )
این واژه ای پارسی است و اسل آن از :
۱ - سور : کوتاه شدهء سورخ و سُرخ که همان رنگ قِرمِز ( غِرمِز < غِرم < کِرِم ) است.
۲ - سور : نام دیگر جشن زیرا آتش برمی افروختند و آتش سُرخ رنگ است.
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - این که سورَتی/ سورین را سُرخابی ( سُرخ آبی ) می گوییم این آبی نه به مینهء رنگ سُرمه ای یا لاجِوَردی یا کَبود که به مینهء سُرخ ِ روشن و دِرَخشان است ، زیرا ناخاسته واژهء آب = مایهء نوشیدنی و آب = درخشندگی و روشنی دارای لَفزِش یکسان شدند ولی با هم نا همسان هستند. آب به مینهء درخشان در واژه های :
آبِله ، بِله = نام بیماری که دانه هایی به رنگ سرخ روشن روی پوست پدید می آیند ، اگرچه برخی بر این گمان اند که چون زیر این دانه ها آب جَم می شود این نام گذاری شده است.
بِل = به بِر و سپس بَر و سپستَر بَراز : بَر - آز دِگریده شده و به مینهء روشنی و درخشندگی و سپیدی است و در بسیاری از واژه های اروپایی این مینه را میدهد :
blue = رنگ روشن درخشان ، آبی در پارسی نه به مینهء آب نوشیدنی بساکه روشن و درخشان.
blood= خون به مینه رنگ روشن و درخشان
flash = آذرخش ، بَرغ در دوربین اَخشگر / عکاسی دگرش bl به fl مانند brother = بَرادَر در انگلیسی که در ایتالیایی fratelo ، وات b به f آلیده می گردد.
blond = بور ( خود بور پارسی هم bl است که وات l به r آلیده گشته است ) ، روشن
Blitz ( آلمانی ) = آذرخش ، بَرغ ( بَرق ) :خود واژهء : بَر ( بَر
- غ ) همین bl است که وات l به r دگریده شده است.
blanc , blanco = سفید، سپید
blass ( آلمانی ) = رنگ پَریده
blenden ( کارواژهء آلمانی ) = نور خیره کُننده که چشم را میزند.
کشور بِلاروس = روسیه سپید
bella = دختر خوشگل و سپید
bello = پسر قشنگ و سفید و روشن
blind = کور ، نابینا که در پارسی روشندِل می گوییم.
نام هایی چون شهر بِلگِراد = سپید شهر ، روشن شهر
بِلژیک = کشور سپیدان
بوره = نام دیگر شِکَر چون سپید است
بوریا = حَصیر چون جلوی نور و روشنایی را می گیرد
برازنده = پسندیده و پذیرفته چون سپید و روشن و درخشان است
بَرّاق = سورَت دیگری از بَرغ است
به گُمان واژهء بَرات به مینهء قیمت و نرخ و واژه های :
price ( انگلیسی ) و Preis ( آلمانی ) هم با این واژه رَبت دارند زیرا پول در زمان های دیرین به شکل سِکه ء فلزی و توپالی و از این روی درخشنده و براغ بوده اند.

رنگ صورتی اربیست جایش میتوان گفت. رویی رخساره ای. گونه ای
رنگ زیبا و دخترانه

رنگ زیبا و قشنگ مناسب دختران
رنگ دخترانه
به معنی رنگ دخترانه یا پلنگ صورتی
نام نوعی رم ریدر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس