صنف

/senf/

    guild
    trade
    class
    breed
    category
    craft
    craft union
    walk

فارسی به انگلیسی

صنف پیشه وران
craft

مترادف ها

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

caste (اسم)
طبقه، قبیله، صنف، طبقات مختلف مردم هند

fraternity (اسم)
برادری، صنف، اتحادیه، انجمن اخوت، دوستی، اخوت

guild (اسم)
انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف

پیشنهاد کاربران

واژه صنف
معادل ابجد 220
تعداد حروف 3
تلفظ senf
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَصناف و صُنُوف]
مختصات ( ص ) [ ع . ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان عامیانه
گروهی از افراد که در زمینه خاص فعالیت دارند
عربان این واژه را از سنخ فارسی برگرفته اند.
زادواژگان ( مشتقات ) دیگر از این ریشه
نامواژ: سنخ ها، سنخان، سنخانه، سنخکده، سنخگاه، سنخور، سنخوار، سنخار، سنخمند، سنخیر، سنخال، سنخه، سنخیک، سنخاک، سنخک، سنخا، پتسنخ، واسنخ، فرسنخ، فراسنخ، ابرسنخ، ناسنخ و بسیاری دیگر
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژ: سنخیدن، سنخستن، سنخاندن، سنخانش، سنخانیدن و بسیاری دیگر
میشود با این زادواژگان تمام واژگان بیگانه در این باره را زدود.

رسته
نوع، رده، دسته
گروه

بپرس