واژه صندلی معرب واژه پارسی چندلی است. هنوز هم در برخی کرانه های اواخشتری ( جنوبی ) ایران به چوب مطلق چندل گویند. به کرسی یا چهارپایه ای چوبی که برای نشستن بود چندلی می گفتند و این واژه دگرگون شده و سندلی نامیده شد که در عربی صندلی شد به معنای نشیمن گاه یا کرسی ... [مشاهده متن کامل]
چندل هم سندل شده و وارد زبان های فرنگی شده و در عربی صندل به معنای دمپایی تا کفش تابستانه چوبی
chair : صندلی 🪑
شاید باور این که این واژه از روسیه به ایران امده باشد برای خیلی ها دشوار باشد، ولی خیلی از تارنماها ریشه ی این واژه را روسی نوشته اند، که به گمانم درست است. واژه های روسی از شیوه ی بازرگانی وارد پارسی شدند ... [مشاهده متن کامل]
همچون: سماور، قوری، استکان، نعلبکی، گالش، درشکه، کالسکه، صندلی، آپارات، اسکناس، بشکه، ترمز، ژاپاس، چدن، چرتکه، چلیک، زیگزاگ، ساسات، ساسون، شنل، فانوسقه، کالباس، کوپه، واکس تارنمایی که این واژگان را از ان بدست اورده ام: ایرنا
این واژه فارسی است و زمانی به اعراب راه پیدا کرده و اونا نتونستن درستشو بخونن و همون درست خونده نشدش برگشته به زبان خودمون
چندلی
در زبان پهلوی، چیزی به نام چندل بوده است که برابرش چوب بوده است. صندل در صندلی هم از چندل آمده است و برابر چیزی چوبی است ( که بر روی آن می نشینند ) این واژه پارسی است و تنها ص آن نیست که آن را باید به شیوه چندلی نوشت.
نشیمنگاه جایگزین خوبی برای صندلی است. البته در همه نواحی افغانستان به صندلی میگن چوکی.
ویرایش: [ ثیدن: ثیستن ] = to sit
یادداشت: [ ثیدن: ثیندن: ثیستن ] = to set ذر: گاه. ۱ - ثیذر: ( چِییَر ) ۲ - ثینذر: شینگاه. کرسی. مردم ما شینذر از یادشان رفته و چوکی می گویند چوکی هم هندی. ابدالک ها. ثینذر: ثیندر: ثیندل: سیندل: صیندل گاهی صندل. ... [مشاهده متن کامل]
نسبتش: ثینذری: شینذری: سیندری: سیندلی: صندلی. بر آنچه مردمان در زمستان سرش لحاف هارا می اندازند و در زیرش منقلی را می گذارند و در زیر لحاف ها خودشان می ثینند ( شینند ) تا گرم باشند. من فکر میکنم که این واژه ۹۹ نیم فیصد پارسی است نیم فیصدش در گردن شما.
واژه صندلی معادل ابجد 184 تعداد حروف 5 تلفظ sandali نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم، صفت نسبی، منسوب به صندل ) [معرب. فارسی] مختصات ( صَ دَ ) ( اِمر. ) آواشناسی sandali الگوی تکیه WWS شمارگان هجا 3 منبع فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین
صندلی خودش واژه فارسی هست ، سندل هم یک دمپایی یا کفش چوبی مانند هست که صندلی هم ربط پیدا میکنه به همین واژه که چندلی یا ژندلی هم میشه گفت . ( چهارپایه و صندلی ) فارسی
صندلی امروزه صندلی به چارپایه ای می گوییم که روی آن می نشینیم. شاید به نظر برخی این واژه هم عربی برسد. حتا استاد ملک الشعرای بهار هم باور داشته که این واژه از روس و اتریش به پارسی رسیده باشد. اما این واژه هم در اصل پارسی است و در متن های گذشته و در فرهنگ ها به شکل �سندلی� هم آمده است. به نوشته ی فرهنگ برهان قاطع، صندلی نام چارپایه ای بوده که سندل پادشاهان را بر آن می گذاشتند و به همین دلیل �صندلی� خوانده می شده است. همچنین صندلی نام تختی بوده است که پشتی داشته و بر آن می نشسته اند. ... [مشاهده متن کامل]
کرسی که در قدیم کفش پادشاهان بر آن می گذاشتند ( برهان قاطع ) . کرسی پشت دار که بر وی نشینند. زیرگاه در آن حین از اسپ پیاده شده و بر صندلی نشسته، عراقیان را بر محاربه و دستبرد تحریص کرد ( حبیب السیر ) . – معنای دیگر �صندلی� کسی بوده که صندل می فروخته است. و معنای کلی �کفش فروش� یافته است. – معنای سوم �صندلی� نام نوعی جامه گویا به رنگ چوب صندل یا از جنس ابریشم بوده است: جز به صندل خری نکوشیدی جامه جز صندلی نپوشیدی ( نظامی گنجه ای ) . برگرفته از جستار"واژه شناسی: سندل، صندل، صندلی"از تارنمای پارسی انجمن
صندلی chair است
صندلی chair
صندلی : صندل نوعی چوب از درختی به همین نام است احتمالا صندلی را بیشتر از چوب این درخت می ساخته اند به این نام نامیده شده و معنی کلی یافته و بعضی گفته اند صندلی تحریف کلمه کُندالی به معنای کنده درختی بوده که بر روی آن می نشسته اند .
این واژه در زبان سغدی چندنینی candanini ( ساخته شده از چوب درخت چندن ) و در پهلوی چندل candal بوده و به زبان اربی رفته و صندل و صندلی شده است. پس می توان با یک دگرگونی واکی آن را ژندلی خواند تا «ژ» جایگزین «چ» شده باشد و واژه پارسی شود.