صمد

/samad/

    eternal
    elevated
    free from wants
    lord
    masculine proper name

پیشنهاد کاربران

سلام. از اسماء خداوند. به معنای ( مطلق بی چون و چرا )
بی نیاز, پاینده
صمد : از نام های زیبای الله تبارک و تعالی است ذاتی است که همه ذوات هستی به او نیازمند هستند و او به هیچ ذاتی نیاز مند نیست
با توجه به شرح و معانی این لغت، نزدیکترین برابر فارسی برای صفت "صمد"، "آکنده" می نماید.
شکم نداشتن, ناف نداشتن. مخاطب این سوره، مسیحیان هستند.
صمد: زایل نشدنی
صمد:مرکزیت
بی نیاز.
کتاب هاى لغت ، معانى متعددى براى آن بیان کرده اند که عمده آن سه تا است :
1 . صمد از ریشه صَمْد ( بر وزن ضرب ) به معناى قصد است . صَمَد ، وصف به معناى مفعول ، یعنى مقصود است .
2 . دایمى ، ثابت و باقى است .
...
[مشاهده متن کامل]

3 . یعنى آنچه درونش خالى نیست یعنى پُر است . • در قاموس آمده است : «صمد یعنى مصمود و مقصود؛ آن که مقصود همه است و براى بر آوردن حوایج به او روى مى آورند ، لازمه اش غنا و بى نیازى است ؛ زیرا آن که همه ، او را قصد مى کنند ، قهراً بى نیاز است . » ( الرحمن ، 29 ـ فاطر ، 15 ) • در روایات اهل بیت ( علیهم السلام ) نیز واژه «صمد» به همین سه معناى یاد شده تفسیر شده است که براى نمونه به دو حدیث اشاره مى کنیم :
1 . از امام جواد ( علیه السلام ) معناى صمد را پرسیدند . حضرت پاسخ داد: «صمد ، آقا و سرورى است که مقصود همگان است و در کم و زیاد ]به او مراجعه[ مى کنند . »•
2 . امام باقر از جدش امام حسین ( علیهما السلام ) چنین نقل مى کند: «صمد آن است که درونش خالى نیست ( تو پُر است ) . آن است که مقام و منزلتش به نهایت رسیده و . . . و آن دایم و ثابتى است که پیوسته هست و زایل نمى شود . »•
مفسران نیز ضمن اشاره به روایات یاد شده ، همین معانى را تأیید کرده و بیشتر آنها معناى نخست را بر گزیده اند . • مرحوم علامه طباطبایى در المیزان مى فرماید: «صمد را به معانى متعدد تفسیر کرده اند که بازگشت بیشتر آنها به این است : «الله الصمد» یعنى : خداوند ، آقا و سرورى است که در نیازمندى ها مقصود بوده ، به او روى مى آورند و چون در آیه مطلق آمده ، مقصود در نیازمندى ها به نحو مطلق است و چون خداوند متعال به وجود آورنده هر موجودى است ، پس غیر او هر ـ آنچه که مصداق شى ء است ، در ذات و صفات و آثار ، نیازمند به اوست و به او روى مى آورد . ( نجم ، 42 ) و همه چیز به او منتهى مى شود . •
بنابراین ، صمد از مفهومى بسیار عمیق و گسترده برخوردار است که هرگونه صفت مخلوق را از خداوند نفى مى کند . مفاهیمى که در روایات ِ رسیده از اهل بیت ( علیهم السلام ) براى آن بیان شده است ، به گونه اى به همین معناى یاد شده باز مى گردد . براى نمونه ، پنج روایت نقل مى کنیم :
1 . امام حسین ( علیه السلام ) در معناى صمد فرموده است : «آن که درونش خالى نیست ]از هر نظر پر و کامل و از هرگونه نقص و کمبودى مبرّا است[ و آن که مقامش به نهایت رسیده است و آن که نمى خورد و نمى آشامد و نمى خوابد . . . . »
2 . امام باقر ( علیه السلام ) فرموده است : «محمدبن حنفیه همواره مى گفت : صمد آن است که به خود متکىّ و از غیر خویش بى نیاز است » و غیر او مى گویند: «صمد از کون و فساد ]و تغییر و دگرگونى که از ویژگى هاى مخلوقات است[ مبرّا است و به تغایر ]غیر ثابت و دگرگونى[ وصف نمى شود .
3 . امام باقر ( علیه السلام ) : «صمد ، آقا و سرور و فرماندهى است که دستور دهنده و نهى کننده اى بالاتر از او نیست . »
4 . امام زین العابدین ( علیه السلام ) فرمود: «صمد آن است که هرگاه چیزى را بخواهد و به او بگوید: باش ، فوراً موجود مى شود و آن است که همه چیز را به گونه اى مختلف با اشکال متفاوت آفرید . . . » .
5 . امام زین العابدین ( علیه السلام ) فرمود: «اهل بصره نامه اى به امام حسین ( علیه السلام ) نوشتند و از ایشان درباره صمد سؤال کردند . آن حضرت «فرمود: خداوند خود ، صمد را تفسیر کرده است : و لم یلد و لم یولد؛ نه زاد و نه زاده شد . . . ، از چیزى به وجود نیامده و در چیزى وجود ندارد و بر چیزى قرار نگرفته ، آفریننده همه اشیاء است . . . . »•
واژه صمد از اسماى حسناى الهى بوده ، فقط یک بار در قرآن و در کنار کلمه «الله» آمده است .
1 . صمد معنایى عام ، گسترده و عمیق دارد و آن عبارت است از کمال مطلقى که مستجمع جمیع صفات کمالیه بوده ، از هر نقص و کاستى پیراسته است ( بر اساس معناى توپر و کامل ) و هر یک از معانى : «لم یلد و لم یولد» ، نمى خورد و نمى آشامد ، نمى خوابد ، ازلى و ابدى و تغییر ناپذیر است ، در زمان و مکان نمى]گنجد ، شریک ندارد و . . . ، از مصادیق آن است و در هیچ یک به معناى غنى نیامده است ؛ ولى اگر «صمد» را به معناى اول ( المصمود الیه ) بگیریم ، همان طور که از قاموس نقل شد ، لازمه این که همه خلایق به سوى خدا روى آورند ، این است که او غنى با لذات باشد؛ از این رو در خصوص این معناى صمد ، مى توان غنى را لازمه آن دانست ؛ البته برخى مفسران معتقدند: سایر معانى صمد به معناى اول یعنى ازلى و ابدى و دایمى بودن خداوند باز مى گردد؛ و معانى دیگرى که در روایات آمده ، «لازمه مقصود همگان بودن » است ؛ مثلا در روایتى که از امام حسین ( علیه السلام ) نقل شد ، حضرت ، «صمد» را به «لم یلد و لم یولد» تفسیر کردند؛ سپس زاد و ولد را به گونه اى معنا کردند که با پُر بودن و کامل بودن تناسب داشت .
هرچه داراى صفت زاد و ولد باشد ، به ناچار مرکب است و مرکب نیازمند به اجزا است ؛ در حالى که خداوند صمد بوده ، همه چیز در نیازمندى به او منتهى مى شود؛ از این رو ، معناى سوّم ( توخالى نبودن ) به معناى نخست باز مى گردد .
2 . چه سایر معانى را لازمه معناى نخست بدانیم ، و چه هر معنا را جداگانه فرض کنیم . به هر حال ، صفتى است ویژه ذات بارى تعالى .
3 . بر فرض که صمد اختصاص به خداوند نداشته باشد ، در قرآن فقط یک بار آن هم براى خداوند به کار رفته ؛
با پى بردن به معناى جامع ، عمیق و وسیع صمد ، تا حدى سخن امام باقر ( علیه السلام ) را در روایتى که اشاره کردید ، مى توان درک کرد؛ امّا این روایت و مانند آن ، مربوط به مسأله «جرى و تطبیق » مفاهیم قرآن بر مصادیق است که علم آن در اختیار امامان معصوم ( علیهم السلام ) قرار دارد
در روایت یاد شده امام باقر ( علیه السلام ) مى فرماید: «الصمد ، پنج حرف است و هر حرفش بر مطلبى ( درباره خداوند ) دلالت دارد . سپس به صورت رمز ، بسیارى از صفات حق تعالى را بیان فرموده ، ادامه مى دهند: «اگر براى دانشى که خداوند بر من ارزانى داشته ، ح . . .

1. در روایتى داود بن قاسم جعفرى از امام باقر ( علیه السلام ) درباره معناى صمد مى پرسد؛ امام در پاسخ مى فرمایند: «السَّیِّدُ الْمَصْمُودُ إِلَیْهِ فِی الْقَلیِلِ وَ الْکَثیِرِ؛ بزرگى که در هر کم و زیادى به او توجه مى شود».
...
[مشاهده متن کامل]

گفتیم که یکى از معانى لغوى ماده صمد، قصد و توجه است، و گفته شد که «صَمَدَ الیهِ» یعنى به او توجه کرد و او را قصد نمود. با توجه به این معنا، در روایت فوق، «صمد» به معناى «مصمود» که صفت مشبهه به معناى اسم مفعول است بیان شده. بر این اساس معناى روایت این است که خداوند صمد مى باشد؛ چون همه موجودات و از جمله انسان ها در تأمین نیازهاى کوچک و بزرگ خود به او محتاج هستند و به او روى مى آورند و تنها اوست که نیازهاى دیگران را تأمین مى کند.
2. امام باقر ( علیه السلام ) از امام سجاد ( علیه السلام ) و ایشان از امام حسین ( علیه السلام ) نقل مى کنند که حضرت درباره معناى «صمد» فرمودند: «الصَّمَدُ الَّذى لا جَوْفَ لَهُ، وَ الصَّمَدُ الَّذى قَدِ انْتَهى سَؤْدَدُهُ، وَ الصَّمَدُ الَّذِى لا یَأْکُلُ وَ لا یَشْرَبُ، وَ الصَّمَدُ الَّذِى لا یَنامُ، وَ الصَّمَدُ الدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یَزَلْ وَ لا یَزالُ».
در روایت فوق امام حسین ( علیه السلام ) پنج معنا براى صمد بر مى شمارند. در آغاز ما به این سؤال پاسخ مى دهیم که چرا آن حضرت پنج معنا و به عبارتى پنج تفسیر براى صمد برشمردند؛ آن گاه به توضیح اجمالى معانى مذکور مى پردازیم.
در پاسخ به سؤال مذکور باید گفت: معناهایى که آن حضرت براى صمد برشمرده اند، در واقع لوازم آن واژه محسوب مى شوند و حضرت به هیچ وجه، در صدد بیان تعریف حدّى صمد نبوده اند.
اکنون فرازهاى روایت را بررسى مى کنیم:
الف ) «الصَّمَدُ الَّذى لا جَوْفَ لَهُ؛ صمد آن موجودى است که میان تهى نیست و در وجودش خلأیى نمى باشد».
گفتیم که در کتاب هاى لغت، نیز این معنا براى صمد ذکر شده، و تبیین فلسفى اطلاق صمد بدین معنا بر خداوند، این است که جهت عدمى در وجود خداوند نیست؛ از این رو خداوند به دیگران نیازى ندارد.
ب ) «الصَّمَدُ الَّذى قَدِ انْتَهى سَؤْدَدُهُ؛ صمد آن موجودى است که شرف، بزرگى و سروَرى او به بالاترین درجه رسیده است».
وقتى عظمت و سرورى خدا بى نهایت بود و حاکمیت مطلق بر هستى داشت و هیچ کس در بزرگى و سیادت شریک او نبود، در عالم تکوین هیچ کارى بدون اراده و اذن او انجام نمى پذیرد و همه موجودات مطیع و تحت فرمان وى خواهند بود. انسان نیز اگر خواهان سعادت است، باید در حوزه اختیار و انتخاب خویش، مطیع دستورات و مقررات تشریعى خداوند باشد.
ج ) «الصَّمَدُ الَّذِى لا یَأْکُلُ وَ لا یَشْرَبُ؛ صمد آن موجودى است که نمى خورد و نمى آشامد».
نباتات و حیوانات براى اینکه زنده بمانند و رشد کنند، نیازمند آب و غذا هستند؛ نیاز به آب و غذا، نشانه خلأ و نقص آنهاست؛ اما خداوند غنى بالذّات و داراى کمال بى نهایت است و نقص و کمبودى ندارد که در صدد رفع آن برآید؛ بالطبع خداوند به آب و غذا نیز نیاز ندارد.
د ) «الصَّمَدُ الَّذِى لا یَنامُ؛ صمد آن موجودى است که به خواب نمى رود».
انسان و حیوان که موجوداتى مادى محسوب مى شوند، به جهت محدود بودن توان و قوا، ضعف بر آنها عارض مى گردد. آنها براى تجدید قوا، رفع خستگى و کسالت و آرامش اعصاب و قواى ادراکى خود، نیازمند خواب هستند؛ اما خداوند که موجودى است مجرد و قدرت نامحدودى دارد، ضعفى به وجود او راه نمى یابد، و نیازى به استراحت و خواب ندارد.
هـ ) «الصَّمَدُ الدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یَزَلْ وَ لا یَزالُ؛ صمد موجودى است قدیم و ازلى و ابدى».
این معنا نیز لازمه غناى ذاتى خداوند، و به تعبیر فلسفى به معناى «وجوب ذاتى وجود» براى خداوند است. وقتى گفته مى شود که خداوند واجب الوجود بالذات است، یعنى ضرورت وجودْ ذاتى اوست و مانند موجودات امکانى نیست که وجود بر آنها عارض مى شود و براى تحقق خویش، نیازمند خداوند هستند که به آنها وجود ببخشد؛ از این رو حضرت در بیان خویش، خداوند را موجودى قدیم، سرمدى و به تعبیر دیگر، ازلى و ابدى بالذات معرفى مى کنند.
نفى زادن از خداوند
در سوره توحید پنج صفت براى خداوند ذکر شده است. تاکنون درباره دو صفت ایجابى و ثبوتى «احد» و «صمد» بحث کردیم. از این پس سه صفت سلبى را که در دو آیه پایانى آمده بررسى مى کنیم. اولین آنها نفى زایش از خداوند است.
در این سوره با فعل منفى «لم یلد» تولید مثل از خداوند نفى شده است. باید افزود که در فرآیند تولید مثل پس از آنکه «اسپرم» از غده جنسى نر وارد تخمدان جفت ماده شد و آن را بارور ساخت، جنین به مرور در رحم ماده شکل مى گیرد و پس از آنکه در رحم تکامل یافت متولد مى شود. در این فرآیند، نوزاد از بخشى از وجود نر و ماده به وجود مى آید. همچنین در تولید مثل گیاهان نیز، بخش هایى از گیاهان بالغ جدا شده و گیاه جدیدى را شکل مى دهند. عموماً زایش را به جفت ماده نسبت مى دهند؛ اما چون نوزاد بر اثر لقاح وبرخورد جزئى از جفت نر با جزئى از جفت ماده به وجود آمده، این تولید و ولادت را مى توان به جفت نر نیز نسبت داد. به هر حال در تولید مثل وقتى اجزایى از جفت نر و ماده جدا شد تا نوزاد جدیدى شکل گیرد، آنان اجزایى را که قبلا بخشى از وجود مرکب آنها را تشکیل مى داد، از دست مى دهند. این اتفاق تنها در موجودات مادى رخ مى دهد؛ اما وجود خداوند بسیط است و از اجزاى متعدد ترکیب نیافته تا با جدا شدن بخشى از آنها مفهوم تولیدْ مصداق پیدا کند. فرض تراوش یافتن و تولید در خداوند، مستلزم نفى بساطت و اثبات ترکیب خداوند از اجزا است. شکى نیست که وجود مرکب، به اجزاى خود نیاز دارد؛ در این صورت وجوب ذاتى خداوند و غناى مطلق او منتفى مى شود. پس به هیچ وجه نمى توان زایش و تولید مثل را به خداوند متعال نسبت داد.
شایان ذکر است که چه در علوم عقلى و چه در علوم شرعى عناوین و مفاهیمى بر خداوند اطلاق مى گردد که چون از عالم امکانى اخذ شده اند، همراه با . . .

بپرس