صلاحیت

/salAhiyyat/

    competence
    authority
    qualification
    jurisdiction
    place

فارسی به انگلیسی

صلاحیت پرواز
airworthiness

صلاحیت حقوقی
jurisdiction

صلاحیت دادن
empower

صلاحیت دار
qualified, competent

صلاحیت داشتن
qualify

صلاحیت قضایی
jurisdiction

مترادف ها

ability (اسم)
توانایی، قابلیت، شایستگی، لیاقت، استطاعت، صلاحیت، سررشته

capability (اسم)
توانایی، قابلیت، لیاقت، صلاحیت، سامان، استعداد پیشرفت

competency (اسم)
شایستگی، لیاقت، صلاحیت

competence (اسم)
شایستگی، لیاقت، صلاحیت، سررشته، کفایت، خبرگی

qualification (اسم)
صلاحیت، صفت، شرط، قید، وضعیت، توصیف، شرایط

capacity (اسم)
صلاحیت، ظرفیت، استعداد، گنجایش، مقام

پیشنهاد کاربران

با نکته به اینکه واژه شایسته ایرانیست و از شای استه شده آمده و شای هم به چم قابل می باشد پس با افزودن واج س شای میتوان واژه سشای را ساخت
شای = قابل / صلاحیت
سشای = اصلح / برتر
سشایش = مصلحت
شایسته = قابل شده = صلاح
شایگان = قابل شمارش بودن یا همان مورد توجه و اندازه امدن
و . . . .
شایستگی
مجوز. داشتن جواز. اجازه قانونی داشتن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نَنائو ( اوستایی: هَنگْه نَنائو )
شیاوی ( کردی )
سوپَریوگ suparyog ( سنسکریت: سوپْرَیوگَ )
سَسکوژی ( اوستایی: سَسکوشتِم )

بپرس