صغیر

/saqir/

    small
    young
    minor
    ling _
    underage
    minor(child)
    infant

مترادف ها

lowly (صفت)
پست، بی ادب، عاری از خیال، افتاده، صغیر، دون

minor (صفت)
کوچکتر، خرد، خردسال، محزون، پایین رتبه، صغیر، اصغر، کمتر، صغری، کماد

underage (صفت)
خردسال، نا بالغ، صغیر، کمتر از سن قانونی، فروسال

junior (صفت)
کم، تازه تر، صغیر، اصغر، زودتر

lesser (صفت)
کوچکتر، صغیر، اصغر، کمتر

پیشنهاد کاربران

صِغِر در برابر کور لفظ لری می شود صغیر وکبیر
واژه صغیر
معادل ابجد 1300
تعداد حروف 4
تلفظ saqir
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( صَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی saqir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
کسی که به سن بلوغ نرسیده باشد. درپسران ۱۵ سال قمری و در دختران ۹ سال قمری
بچه، نابالغ، خردسال
کسی که به سن بلوغ نرسیده باشد در پسران ۱۵سال قمری ودر دختران ۹ سال قمری
بچه، خردسال، نابالغ
صاغر از ریشه صغر ، به معنای کوچک و ذلیل در مقابل عزیز و محترم
یتیمی که به سن قانونی نرسیده
صغیر:پدرازدست داده . فرزندکه پدرازدست داده باشد . جمع صغیر :صغیران ، فرزندان خانوادهی که پدرنداشته باشند ودرقلب جمله فرزندیافرزندان ضعیف المال که پدرندارن
کوچک

بپرس