صرفه جویی

/sarfejuyi/

    economy
    thrift
    saving
    frugality
    husbandry
    prudence
    retrenchment
    thriftiness

فارسی به انگلیسی

صرفه جویی و سختی کشیدن
austerity

صرفه جویی کردن
economize, husband, stint, retrench, save, to economize, to save

مترادف ها

parsimony (اسم)
خست، صرفه جویی، امساک، کم خرجی، خسیسی

economy (اسم)
علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی

frugality (اسم)
صرفه جویی، کم خرجی

thrift (اسم)
صرفه جویی، خانه داری، عقل معاش

providence (اسم)
صرفه جویی، مال اندیشی، اینده نگری، مشیت الهی

پیشنهاد کاربران

صرفه جویی =بهینه جویی
اسراف
Frugality
کم گساری
صرفه جویی :بهینه سازی ، بهینه جویی، بهینه مَندی
کاربرد بهینه،
بهینه گساردن،
بهینه گساریدن
دعوت یا إلزام یا نصیحت أکثریّت مردم به صرفجوئی ( صرفه جوئی ) واقتصادی و به حسب نیاز مصرف کردن ( آب، برق، بنزین، گاز، گوشت، طلا، سفر، لباس، کفش، انترنت . . . ) باعث میشه أکثریّت مردم محروم میشن وکفّ عدّه اندک بیشتر میشه وفرصت بیشتر برای مصرف بیشتر مسرفین!
...
[مشاهده متن کامل]

ونتیجت امر: بدتر وبدتر! وشکاف عمیقتر! ونابودی زمین بیشتر . . .
راه حل چیه؟؟؟

ذخیره، حفظ
بِهگساری
مصرف بهینه
قناعت
گساربندی
سودجویی ، بهره جویی ، سودبری ، بازدهی جو
conservation
long - term conservation
energy conservation
بِه گُساری
صرفه جویی. رجوع شود به صرفه جوئی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس