economize, husband, stint, retrench, save, to economize, to save
مترادف ها
parsimony(اسم)
خست، صرفه جویی، امساک، کم خرجی، خسیسی
economy(اسم)
علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی
frugality(اسم)
صرفه جویی، کم خرجی
thrift(اسم)
صرفه جویی، خانه داری، عقل معاش
providence(اسم)
صرفه جویی، مال اندیشی، اینده نگری، مشیت الهی
پیشنهاد کاربران
صرفه جویی =بهینه جویی
اسراف
Frugality
کم گساری
صرفه جویی :بهینه سازی ، بهینه جویی، بهینه مَندی
کاربرد بهینه، بهینه گساردن، بهینه گساریدن
دعوت یا إلزام یا نصیحت أکثریّت مردم به صرفجوئی ( صرفه جوئی ) واقتصادی و به حسب نیاز مصرف کردن ( آب، برق، بنزین، گاز، گوشت، طلا، سفر، لباس، کفش، انترنت . . . ) باعث میشه أکثریّت مردم محروم میشن وکفّ عدّه اندک بیشتر میشه وفرصت بیشتر برای مصرف بیشتر مسرفین! ... [مشاهده متن کامل]
ونتیجت امر: بدتر وبدتر! وشکاف عمیقتر! ونابودی زمین بیشتر . . . راه حل چیه؟؟؟
ذخیره، حفظ
بِهگساری
مصرف بهینه
قناعت
گساربندی
سودجویی ، بهره جویی ، سودبری ، بازدهی جو
conservation long - term conservation energy conservation