mar (فعل)ضایع کردن، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردنoffend (فعل)رنجاندن، دلخور کردن، اذیت کردن، تخطی کردن، صدمه زدن، متغیر کردنharm (فعل)خسارت وارد کردن، خسارت زدن، خسارت رساندن، خسارت وارد اوردن، صدمه زدن، اسیب رساندنnip (فعل)کش رفتن، گاز گرفتن، جوانه زدن، صدمه زدن، جیم شدن، به باد انتقاد گرفتن، در اثر سرما بی حس شدنmaul (فعل)له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدنdamnify (فعل)خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، صدمه زدنendamage (فعل)خسارت وارد اوردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، لطمه زدنscathe (فعل)صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن