صدراعظم

/sadre~a~zam/

    chancellor
    prime minister
    grand vizier

مترادف ها

chancellor (اسم)
صدر اعظم، رئیس دانشگاه

prime minister (اسم)
صدر اعظم، نخست وزیر

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه به وزیر اعظم وزرگ فرمَدار میگفتن
که اگه بخوایم به ریخت پارسی نو برش گردونیم
احتمالا میشه بزرگ فرمودار ( که از فرمودن با پسوند آر میاد مانند شنیدار و گفتار و جستار و دیدار )
بزرگ کلان:صدر اعظم.
خواجه بزرگ ؛ صدراعظم. نخست وزیر : خواجه بزرگ را بخواندند. ( تاریخ بیهقی ) . خواجه بزرگ رنجی بزرگ بیرون طاقت بر خویش می نهد. ( تاریخ بیهقی ) . خواجه بزرگ با استادم و سلطان در خلوت بودند. ( تاریخ بیهقی ) . بر اثر سلطان خواجه بزرگ و خواجگان و اعیان درگاه. ( تاریخ بیهقی ) .
خواجه ٔ بزرگ ؛ صدراعظم . نخست وزیر : خواجه ٔ بزرگ را بخواندند. ( تاریخ بیهقی ) . خواجه ٔ بزرگ رنجی بزرگ بیرون طاقت بر خویش می نهد. ( تاریخ بیهقی ) . خواجه ٔ بزرگ با استادم و سلطان در خلوت بودند. ( تاریخ بیهقی ) . بر اثر سلطان خواجه ٔ بزرگ و خواجگان و اعیان درگاه . ( تاریخ بیهقی ) .
نخست وزیر
در پهلوی " بیدخش " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

بپرس