تقدم
وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کردن. حکومت کردن :
این کار وزارت که همی راند خواجه
نه کار فلان بن فلان بن فلان است.
منوچهری.
بوالقاسم کثیر خود وزارت رانده بود. ( تاریخ بیهقی ) . بهیچ حال بنده [ خواجه احمد حسن ] بدرگاه نیاید و شغل وزارت نراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 159 ) .
این کار وزارت که همی راند خواجه
نه کار فلان بن فلان بن فلان است.
منوچهری.
بوالقاسم کثیر خود وزارت رانده بود. ( تاریخ بیهقی ) . بهیچ حال بنده [ خواجه احمد حسن ] بدرگاه نیاید و شغل وزارت نراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 159 ) .