bellow
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خروش برآوردن، داد زدن، فریاد زدن، گریه کردن، صدا کردن، خروشیدن، بانگ زدن، مصوت کردن
زدن، صدا کردن، گمانه زدن، نواختن، سروگوش آب دادن، بصدا در اوردن، بنظر رسیدن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بگوش خوردن، ژرفاسنجی کردن
صدا کردن، جار زدن، با فریاد گفتن
صدا کردن، فریب دادن، وزوز کردن، زمزمه کردن، همهمه کردن، در فعالیت بودن
صدا کردن
صدا کردن
صدا کردن، خش خش کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید