صحبت کردن


    address
    converse
    talk
    speak
    to talk
    to associate
    to keep company
    visit

فارسی به انگلیسی

صحبت کردن بدون نوشته
ad-lib

مترادف ها

speak (فعل)
سخن گفتن، گفتگو کردن، صحبت کردن، سخنرانی کردن، حرف زدن، تکلم کردن، دراییدن

say (فعل)
سخن گفتن، گفتن، بیان کردن، صحبت کردن، اظهار داشتن، حرف زدن

converse (فعل)
سخن گفتن، صحبت کردن، محاوره کردن، مذاکره کردن، سخنرانی کردن، سر و کار داشتن با

confabulate (فعل)
خیال بافی کردن، صحبت کردن، درد دل کردن

پیشنهاد کاربران

( To speak ) : هم سنگ های این واچ در پهلویگ هست:
( Dranjīdan ) : ( 𐬛𐬭 𐬀𐬥𐬘𐬍𐬛𐬀𐬥. ) : درنجیدن، درنجید، درنجیده، درنج.
نام کنش آن: ( Drajišn ) : ( 𐬛𐬭𐬀𐬥𐬘𐬌𐬴𐬥. ) : درَنجیشْن.
( Wāxtan ) : ( 𐬬𐬁𐬑𐬙𐬀𐬥. ) :واختن، واخت، واخته، واج.
...
[مشاهده متن کامل]

اندر دو بیتی اش بابا تاهر گوید:
چه واجُم؟ از چه واجُم ؟ با که واجُم؟
To speak= wāxtan , Dranjīdan

صُحبَت کَردَن: از . . . گفتن، از . . . گپ زدن، گپ زدن، سخن گفتن، گفتار کردن، گفتن، چانه زدن
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: گفتار کردن 🇮🇷
در گویش بخش میمه که بازمانده زبان راجی هست صحبت کردن برابر هنگاشتن است،
بن مضارع آن هم هنگار است.
کاملا ساده و مناسب جایگزینی در فارسی رایج است
گویش دری: گپ زدن
تبری ( مازندرانی ) : گپ بَزوئِن

بپرس