صباغ

/sabbAq/

پیشنهاد کاربران

صباغ. [ ص ِ ] ( ع اِ ) ج ِ صبغ. نانخورش. ( منتهی الارب ) .
صباغ. [ ص ِ ] ( ع اِ ) رنگ. ( منتهی الارب ) .
صباغ. [ ص َب ْ با ] ( ع ص ) صیغه ٔمبالغت از صبغ. رنگرز. رنگ ساز. || دروغ گوی که سخن را رنگ میدهد و دگرگون می سازد و فی الحدیث :اکذب الناس الصباغون قیل یحتملهما. ( منتهی الارب ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

رنگرز، رنگساز
به جای توهین میتونی مثل خانم عذرا با منطق توضیح بدین آقای محترم. اونقدر پان فارس هستید که طاقت شنیدن این جملات رو ندارید.
اصطلاح ( ایس ته لاه ) اگر اصطلاح یک کلمه ی عربی بود. از ریشه ی صلح. . . . باید اصطلاح به صورت اصتلاح ( افتعال ) نوشته می شد. چون ط افتعال ت است. . . . . . . . . اضطراب ( ایز تی راب ) ، مضطرب. . اگر اضطراب
...
[مشاهده متن کامل]
عربی بود از ریشه ( افتعال ) باید ط بصورت ت افتعال نوشته می شد. . . . . . . . . . . . . . . اصطلاح تورکی است . و اضطراب ( بر وزن سا راب، دا راب، سوه راب، مه راب، جو راب، خ راب، ش راب خانا ( شرفخانا ) ) تورکی است

صباغ یا ( سب باغ ) رنگرز وبویااخچی به ظاهر کلمه ی عربی است چون با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) نوشته شده است. ولی چون هیچ هم خانواده ایی در زبان عربی ندارد. ترکی است. مثل اصلا=اسلان. . . سابین=صابون
بنام خدا
باسلام، صباغ به معنی رنگرز میباشد.
با تشکر
رنگرز