صافی = پالاوَن / پالا
صافی مانند صوفی که صوفی سفتن ویا گوهر جان را سفتن است در مایه و پایهء باستانی خود فارسی هستند. و صافی از همان ماده است چیزی را صافی کردن واز صافی و یا به زبان لری از پالِه گذراندن است . مانند شیر که برای پاک کردن از صافی ویا پاله می گذرانندش.
تفسیر صافی :پی سر هم از صافی گذراندن است.
صافی: آبکش، گنبد آهنین.
بعد از عملیات وعده صادق سپاه علیه اسرائیل کودک کش برای آبکش یا صافی، کلمه ی مترادفی خلق شد به نام گنبد آهنین. برای نمونه:
در آشپزخانه مادر به دخترش میگه گنبد آهنین را روی سینک قرار بده باید برنج را صاف کنم.
... [مشاهده متن کامل]
یا در مغازه پلاستیک فروشی کنار صافی نوشته شده ، گنبد آهنین فلان قیمت.
صفی, در اخرالزمان طبقه ای از ایشان بنام دین ریاضت ورزند و پیروانی گرد اورند اما از روح دین تهی باشند و با حضرت شاهمردان مهدی موعود در جنگ ایند بنقل از شهنامه شرفنامه مهروی
در برخی آوندها و ظرفهای آشپزخانه می توان " تُفاله گیر" را به جای صافی به کار برد.
تفاله گیر = صافی چای.
یا به جای صافی یا فیلتر در دستگاه آب شیرین کن می توان گفت "سختی گیر".
پاکیزه
زلال
لای پالای. ( اِ مرکب ) پارچه ٔ صافی که از آن شراب صافی کنند. ( غیاث ) .
در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
الک
به صافی برنج در گویش مردم شهرستان زرند ترش بالا
در پارسی " تنگبیز " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پاکیزه ، خالص. صافی و پالونه. راوق, بی غش, پاکیزه, خالص. صافی یا پالایه. فیلتر
در زبان لری بختیاری
صافی ای که برای پالودن خوراک ها استفاده میشه " آشپال" میگن.
روشن جان
روشن روان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)