شیوه

/Sive/

    approach
    device
    fashion
    means
    method
    mode
    procedure
    style
    system
    technique
    way
    (peculiar)style or method
    trick
    line
    practice
    science
    usage
    road

فارسی به انگلیسی

شیوه انجام
modus operandi

شیوه دار
methodical

شیوه زندگی
lifestyle

شیوه سخنوری
elocution

شیوه شناسی
methodology

شیوه علمی برای حل مسایل
algorithm

شیوه معمول
formula

شیوه نگارش
style

شیوه نویسندگی
penmanship

شیوه ها
exercises

مترادف ها

pace (اسم)
سرعت، تندی، شیوه، قدم، گام

style (اسم)
میله، سیاق، خامه، سبک، روش، شیوه، عبارت، سلیقه، قلم، استیل، سبک نگارش، سبک متداول

device (اسم)
اندیشه، دستگاه، اسباب، اختراع، شعار، شیوه

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

technique (اسم)
فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت

habitude (اسم)
عادت، اداب، روش، شیوه، عادت یا خوی همیشگی، عادت روزانه

پیشنهاد کاربران

نَسَق
راه و رسم
به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بی خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل ها
حافظ
رنگ
طرز. روش. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) . خصلت. شیوه. صفت. رسم و آیین :
بریخت برگ گل مشکبوی پروین رنگ
چو شکل پروین بر آسمان کشید اشکال.
ازرقی ( از جهانگیری ) .
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
...
[مشاهده متن کامل]

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت.
حافظ.
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را.
حافظ.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
حافظ.

آیین
روش
درسته
شووه به ضم شین ، روشی است که خاک افکن بالادست را بوسیله آب به افکن پایین دست برای تسطیح زمین ، انتقال می دهند . که این شیوه تسطیح در زمینهای کشاورزی ممقان کاربرد داشته است .
راه و روش
عشوه، فسون، کرشمه، ناز، اسلوب، جور، راه، روال، روش، روند، سبک، سیاق، طرز، طریقه، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، وضع، هنجار
روش
روال
منوال
نسق
مسنید

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس