شیفته

/Sifte/

    amorous
    besotted
    enchant
    fan
    fond
    gaga
    infatuated
    mad
    nut
    rapt
    nutty
    enamoured
    groupie

فارسی به انگلیسی

شیفته انگلستان و مردم و زبان و فرهنگ ان
anglophile

شیفته بودن
enamor

شیفته ساز
attractive

شیفته سازی
allurement, conquests

شیفته شدن
to be enamoured or infatuated

شیفته کردن
charm, enrapture, magnetize

شیفته کننده
alluring

مترادف ها

mad (صفت)
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی

captive (صفت)
گرفتار، شیفته، ترسو، دستگیر، دربند

preoccupied (صفت)
گرفتار، شیفته، پریشان حواس، پرمشغله

amorous (صفت)
عاشق، شیفته

fond (صفت)
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته

gaga (صفت)
شیفته، دیوانه، دل شکسته

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی شیفته از ریشه ی واژه ی شیفتن فارسی هست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم

...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

شیفتهشیفتهشیفته
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
شیفته، عاشق، دلداه، خاطر خواه، مجذوب
حمید رضا مشایخی - اصفهان
پاسوز
عاشق دل داده
( US slang )
sucker
شیفته
هلاک/مرده چیزی
دیوانه چیزی
شیفته:سر سامی ، کسیکه به مرض هذیان مبتلا شده ، عاشق ، ( معتقد بودند که نور ماه شیفتگان را شیفته تر می کتد )
( ( آن مه نو کو کمر از نور داشت
ماه نو از شیفتگان دور داشت ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 282 . )

متضادش میشه دلسرد
متضادش میشه بیزار
حیران، خاطرخواه، دلباخته، دلداده، شیدا، عاشق، مجذوب، مجنون، مفتون، واله، وامق