شیرجه رفتن


    pitch
    to plunge head foremost
    to dive

فارسی به انگلیسی

شیرجه رفتن پرنده شکاری
swoop

شیرجه رفتن در اب
dive, plunge

شیرجه رفتن هواپیما
nose-dive

مترادف ها

plunge (فعل)
غوطه دادن، غوطه ور ساختن، فرو بردن، شیرجه رفتن، غوطه زدن، غوطه ور شدن، شیب تند پیدا کردن

dive (فعل)
شیرجه رفتن، فرو رفتن، غواصی کردن، تفحص کردن، غوطه زدن، غوطه ور شدن

jackknife (فعل)
شیرجه رفتن، با چاقو بریدن

پیشنهاد کاربران

بپرس