منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
شیر=حیدر
شیر ( نام علمی: Panthera leo ) گونه ای پستاندار گوشت خوار از سردهٔ پلنگ مانندها و خانوادهٔ گربه ایان است. با بدنی بزرگ که وزنش در میان نرها گاه به ۲۵۰ کیلوگرم می رسد، این جانور نیرومند دومین عضو بزرگ جثهٔ سردهٔ خود پس از ببر است. شیر به خاطر بدن بزرگ و هیبت و چالاکیش در هنگام شکار لقب «سلطان جنگل» را به خود گرفته؛ اگرچه بیشتر در مناطق گرم دشت آفریقا زندگی می کند و تنها تعداد کمی از آن در جنگل گیر در گجرات هند یافت می شوند. آن ها طعمه های گوناگونی را به عنوان خوراک اختیار می کنند که شامل بیشتر جفت سم سانان بومی آفریقا و به ندرت جانداران بزرگی چون فیل و زرافه می شوند. ... [مشاهده متن کامل]
با آنکه در گذشته شیرها در آفریقا، خاورمیانه، و جنوب آسیا ( از جمله ایران ) به فراوانی یافت می شدند؛ امروزه تعداد کمی از آن ها در آفریقا و آسیا باقی مانده اند که جمعیتشان به سوی کمتر شدن پیش می رود. هم اکنون اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت وضعیت بقای گونهٔ شیر را در رده آسیب پذیر طبقه بندی کرده است. شیرها ساختار اجتماعی مشخصی ندارند و در جامعه ای برابر و بدون رده بندی زندگی می کنند. آن ها به صورت گروهی به شکار می روند و شکار کردن بیشتر بر دوش شیرهای ماده است. با آنکه شیرهای نر شکار نمی کنند اما وظیفهٔ محافظت از گروه و قلمرو آن را بر دوش دارند. اما شیرهای نر نیز می توانند برای خود شکار کنند. همچنین میزان موفقیت هر دو جنس تقریباً برابر است. قلمرو شیر می تواند تا ۲۶۰ کیلومتر مربع را پوشش دهد. به این جانور با ابهت از دیرباز تا کنون در فرهنگ و ادبیات ملل گوناگون جهان توجه شده است. نگاره های غار در لاسکو فرانسه نخستین نقاشی های یافت شده از شیر در جهانند که مربوط به ۱۷٬۰۰۰ سال پیش هستند. به عنوان نمادی از پادشاهی و قدرت در طبیعت، تصویر شیر از دیرباز در فرهنگ ایرانی نمایندهٔ شاهنشاهی بوده و اشاره به آن در طول تاریخ از سنگ نگاره های تخت جمشید تا پرچم ایران و نشان های دودمان پهلوی دیده می شود. در بیشتر گویش های فارسی نو، «شیر» به مفهوم جانوری درنده، واژه ای هم آوا و هم نگاره با «شیر» به مفهوم ماده ای خوراکی است. در فارسی میانه ( نیای فارسی نو و نامور به زبان پهلوی ) ، اما این دو واژه به دو صورت متفاوت خوانده و نوشته می شدند. شیر به مفهوم جانوری درنده را در این زبان به صورت 𐭱𐭢𐭫 ( پهلوی کتیبه ای ) نوشته و به صورت šēr ( با یای مجهول ) می خواندند. شیر به مفهوم ماده ای خوراکی نیز به صورت 𐭱𐭩𐭫 ( پهلوی کتیبه ای ) نوشته و به صورت šir ( همانند تلفظ امروزی ) خوانده می شد. وجود تمایز تلفظی میان این دو واژه در فارسی تاجیکی و گروه زبان های کردی همچنان حفظ شده است.
♥🌹شیرموجودی شجاع. از جمله اقوام شجاع ایرانیمیتوان به لرهاوفارس ها اشاره نمود که چطور در برابر حملات مغول وترک وعرب ایستادگی کردند🌹❤
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
دقیقا همون کاری هست که در اثباط نظریه زبانهای هند و اروپایی انجام میدن کلی زبان بر میداره و وقتی تعدا زبان بالا رفت هر بار یک کلمه. رو بین چندتاشون شبیه هم میدونند به هم ربط میدین. ولی این قابل قبول نیست ... [مشاهده متن کامل]
چرا؟ چون شما نمیتونید یکبار به اوستا و یک بار به شانسکریت و یکبار به یونانی و هر دفعه به یه چیزی استاد کنی این یعنی شما میگیردی از بین چهارصد تا زبان که توی این خانواده بیخود طبقه بندی شده یچیزی فقط پیدا کنی. مشخصه. اگر اوستا پیشینه و سانسکریت ما قبل اون هست دیگه باید توی اوستا نگاه کنی نه اینکه هر سری یکی رو انتخاب کنی. دقیقا توی مدخل دوشیدن دوغ رو به معنی میلک انگلیسی و همچنین فعل دوشیدن اورده. این یعنی چی یعنی توی اوستا شیر دوغ گفته میشه حالا این یعنی شیر خوردنی دیگه نمیشه رفت عقبتر و بگی شیر توی سانسکریت میشه خشیر پس دوغ اوستا چی میشه. همه این زبانهای هند و اروپایی با این روش میرن جلو واقعا غیر قابل قبوله. اینجوری معلومه بالاخره توی یکی از این زبانها یه چیزی که به شیر و شیرین و شیره و شوره بخوره پیدا میشه
چرا شیر و شیر و شیر در فارسی داریم که نوشتار عین هم اما معانی نامربوط به هم دارن؟ برای شیر آب و جانور شیر دلیلش ظاهرا اینه که چون آب انبارهایی در گذشته بودن که آب از دهان یک شیر سنگی در آنها بیرون می آمده اسم شیر به ابزاری که ازش آب میاد مونده. ... [مشاهده متن کامل]
اما چرا حیوان شیر و خوراکی شیر؟ دلیلش خیلی جالبه! امروز ما میدونیم که فارسی مانند عربی و انگلیسی شش واکه یا مصوت داره که اینان واکه های بلند: A I U واکه های کوتاه: a e o اما همیشه اینطوری بوده؟ نه! در واقع پارسی میانه یک واکه اضافه هم داشته که آهنگی میان E و I داشته و در لاتین با � نموده میشه. این واکه در پارسی دری و پارسی تاجیکی و برخی گویش های محلی ایرانی مانند سیستانی و زبان هایی مانند کردی و لری نگه داشته شده اما گذر زمان و احتمالا نقص خط عربی در نمایش این واکه و همنشینی با زبات عربی در غرب ایران این واکه رو از پارسی نوی غربی ( ایران ) در برخی گویش ها مانند تهرانی زدوده. ( کلا زبان که میانجی باشه بیشتر در معرض تغییره، سرزمین های پارسی هم که هموار و در دسترس تقریبا ) با دانستن این نکته میدونیم که تلفظ اصلی نام کشورمون IRAN نیست بلکه �RAN یا تقریبا اِران هست دقیقن به همان شیوه ای که توسط مردم تاجیکستان و افغانستان و مردم کرد تلفظ میشه! مثلا ابراهیم پورداوود میگفت باید خط عربی رو کنار بذاریم بجاش از خط اوستایی استفاده کنیم ( البته اینکار چندان درست نیست ) تا این تلفظ های تاریخی رفته رفته برگرده ( یه نکته بگریزون! زبان اوستایی و دین دبیره ۱۶ تا واکه داره خودش! چطوری ادا میکردن خدا میدونه! ) و یه چیز جالب دیگه در حکایت بازرگان و طوطی مولانا از این شباهت برای مثال آوری بهره میبره ( مولوی تاجیک بود پس آشنا بوده با تلفظ های درست تر ) کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر پیامش اینه که هر گردی گردو نیست و هر شباهتی شایان تعمیم نیست و مصراع دوم هم اسلوب معادله هست برای مصرع پیشین. همونطور که جانور شیر ونوشیدنی شیر در نوشتن به هم میمونن ( اما در گفتار متفاوت گفته میشن )
شیر : درزبان لکی به معنای //شیرلبنی و شیر خوردن است. شئیر =درزبان لکی به معنای //شیر آب// استما دراینجاهم باید بیان کنیم که زبان لکی برای هرکدام ازمعانی کلمه ی مورد ، نظر یک نوع تلظ به خصوص وجداگانه ارائه می دهد . ... [مشاهده متن کامل]
شی ر=با مصوت کوتاه تلفظ کردن ی در کلمه شی ر در زبان لکی به معنای //شیر آب //است .
دو واژه یِ " شیر ( جانور ) " و " شیر ( لبنی ) " از دو ریشه یِ جداگانه بوده اند که در پارسیِ نوین به یک ریخت درآمده اند ولی نباید این دو را یکی پنداشت: 1 - شیر ( جانور ) : این واژه در زبانِ پارسیِ میانه " شَگر ( šagr ) و در مانوی شگر ( šgr ) بوده است؛ و همچنین در زبانِ پارسیِ باستان " šarguš " بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
این واژه برگرفته از واژگانِ تمدنِ بلخی - مروی است که اروپاییان به آن " BMAC " می گویند. 2 - شیر ( لبنی ) : در سانسکریت " کشیرَ: kṣira " را به معنای " شیر، لبن، شیرگیاهی، شیره و. . . " و همچنین "کشیرین:kṣirin" را به معنای " شیروار، فرآورده شیر، دارای شیر فراوان، پُر از شیر، دارای شیره گیاهی" داشته ایم. برپایه آواشناسیِ اوستایی - سانسکریت، واژه یِ " کشیرَ:kṣira" ، در زبانِ اوستایی به ریختِ " خشیرَ:xšira " آمدنی است؛ و این واژه در زبانِ پارسیِ میانه و پارسیِ نوین به ریختِ " شیر" در آمده است. این واژه " شیر ( لبنی ) " نیز دارای ریشه "بلخی - مروی: BMAC " است. . . . . . . . . . . . . . . پَسگشت: 1 - رویبرگهای 527 , 528 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی ) 2 - رویبرگ 78 و 80 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" ( دیوید مک کنزی )
«شیر» ( انگلیسی: Lion ( 2006 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
فرمان روای بیشه. شاه بیشه. پادشاه بیشه ( جنگل ) . از خرد تا کلان و نر ومادهء آنها و پادشاه گِن . شاهِ گِن وفرمانروای پَرک ( پارک ) . گِن:جنگل؛گنتا شیپرتا. جنتا شیپرتا. باغ شاپور . دانشگاه جندی شاپور. پَرک:جنگل. پارک.
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، شَرَیان شارژ شده و دارای قدرت شارش. حتی کلمه ی شیر آب نیز به مفهوم شارش جریان آب مرتبط با کلمه شیر می باشد. شیرین؛ دارای انرژی، انرژی دهنده، شارژ کننده شور؛ نمک، ایجاد کننده ی شرایطِ آزاد شدن انرژی، آزاد کننده ی انرژی، شورانگیز و شور آفرین. ... [مشاهده متن کامل]
خورشید؛ خار کننده خشک کننده یا خوری که در آن هور و حرارت جریان داشته باشد، یا خروش هور و حرارت. و هورشید به مفهوم هور دهنده. شمشیر؛ از آنجایی که شمشیر یک فولاد گداخته شده و آبدیده می باشد شَم در کلمه ی شمشیر از یک زاویه به مفهوم گرما و حرارت منشعب از کلمه ی شمع و شمس و متضاد آن کلمه ی زمس مرتبط با زمستان به مفهوم سرما می باشد. و شمشیر به چیزی که شم در آن شارش یافته یا شارژ شده است. با این مدل برداشت از کلمه ی شَم در کلمه ی شمر به مفهوم سوزاننده یا داغ کننده یا آهنگر و شمشیر ساز قابل برداشت می شود. از کلمه ی شم در مکالمات روزمره با اصطلاح شم فنی یا شم سیاسی نیز استفاده می شود. همچنین کلمه ی شمعون. و شمیم بهاری به مفهوم بادی که شکننده ی سرماست یا باد گرمی که آب کننده ی برف و یخ می باشد. و از یک زاویه ی دیگر چَم شیر، نوعی خاص از شمشیر که دارای اِنهنا با طرح قوسی به مفهومِ نمادی از قدرت و قهرمانی و پهلوانی است. سمت بیرون قوس نماد پهلوانی و انعطاف و نرمش و مدارا و سمت داخل قوس نماد یک قدرت غالب و نوک تیز شمشیر نماد قهر و قدرتِ نافذ و فرورَوندگی برای افراد خاص و شرور. در یک تعریف خلاصه، اگر چم برداشت شود، شمشیر یعنی شارش هدفمند. چَمْ؛ قِلِق ، رَوش، آداب، حساب، دارای جهت، هدفمند، مرام، مسلک. این کلمات، تعاریف و مفاهیم غیر انطباقی ولی به موازات مفهوم چَم هستند که می توان پی به مفهوم باطن این کلمه برد. به گونه ای که طراحی یک چنین سلاح و یک چنین کلمه ای برای این ابزار و جانمایی این مفهوم در اذهان، معلوم می کند افرادی یا شخصی حکیم دستش در طی سالیان در کار است تا به تفکرات بشر یک نظم و نظامی بدهد برای رشد و تعالی بشر و سروسامان یافتن امور. به گونه ای که وقتی به صورت دقیق به این سلاح نگاه می کنیم مقوله هایی مثل پهلوانی قهرمانی، غالب بودن بر امور و بُرندگی، انعطاف و گذشت و فرو روندگی هدفمند قابل مشاهده است.
برای خودم جای سوال چطور می شود واژه شیر در تمام لغت نامه فارسی است ولی بعضی ما به جای اینکه بررسی کنند بدون منبع همه حرف می زنند اگر منبع داشته باشند معتبر نیست ببینید آدم های ضد ایرانی تجزیه طلب خودشان را در برنامه درجه یک چه طور نشان می دهد همه حرف های غیر منطقی چون یک مشت آدم غیر منطقی هستند و از آبادیس خواهش می کنم متن من انتشار بدهد ... [مشاهده متن کامل]
واژه اصلان ترکی است این واژه در زبان فارسی شیر در عربی أسد است. واژه اصلان معادل ابجد 172 تعداد حروف 5 تلفظ 'aslān نقش دستوری اسم خاص اشخاص ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی ) [قدیمی] مختصات ( اَ ) [ تر. ] ( اِ. ) آواشناسی 'aslAn الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژه اسد معادل ابجد 65 تعداد حروف 3 تلفظ 'asad نقش دستوری اسم خاص اشخاص ترکیب ( اسم ) [عربی ( = شیر نر ) ] مختصات ( اَ سَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی 'asad الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
شیر در انگلیسی میشود lion در نتیجه شیر کلمه فارسی نیست, چون دوستان برای ریشه یابی کلمات فارسی توی زبان انگلیسی دنبال کلمات تصادفی میگردند با استنباط خود دوستان شیر فارسی نمیتونه باشه
شیر خوردنی در اوستا به این گونه است: پَئما ( paēma ) پَئم: پَم - کوتاه شده پستان - ممه، سینه ( ( امروز در مازندران هم به زبان کودکانه رواج دارد که می گویند: پَم بِخِردی >>> شیر مامانی خوردی! ) ) ... [مشاهده متن کامل]
ا: پسوند شباهت و همانندی در اینجا اوستایی معنی: شیر خوردنی، شیر مادر، آغوز، روشه بخشی از بند 5 آبان یشت: hā - mē āpō yaozhdadhāiti hā arshnam xshudra hā xshathrinam garewan hā xshathrinam "paēma" معنی: این رودخانه من ( فَراخکَرت "وُئوروکَشَه، Vourukasha" ) دانه ( تخم ) را در نرها، رحم را در ماده ها و "شیر" را در سینه های ماده ها بَرِشنوم ( پاکسازی، تصفیه ) می کند
شیر
اواژه شیر از پارسی میانه 𐫢𐫃𐫡 ( šgr /šagr، šēr/، در عربی می شود أسد درترکی می شود اصلان این یعنی هزار در صد درصد پارسی است. منابع ها. فرهنگ کوچک زبان پهلوی فرهنگ واژه های اوستا ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی فرهنگ فارسی به پهلوی
واژه قوچ معادل ابجد 109 تعداد حروف 3 تلفظ quč نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی ) مختصات ( اِ. ) آواشناسی quC الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید
ذوالزوائد. [ ذُزْ زَ ءِ ] ( ع اِ مرکب ) اسد. شیر.
واژه شیر معادل ابجد 510 تعداد حروف 3 تلفظ šayyer نقش دستوری اسم ترکیب ( صفت ) [پهلوی: شیر] [قدیمی] مختصات ( اِ. ) آواشناسی Sir الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع فرهنگ لغت معین فرهنگ کوچک زبان پهلوی فرهنگ واژه های اوستا
به کُردی: مربوط به آب: شِیرِ آو مربوط به حیوان: شِیر مربوط به نوشیدنی لبنی: شیر
تا چندی پیش اسم شگره وشگر بیک وشگر علی که قسمت اول آن به معنای شیر است در میان مردان کردیک اسم معمول بود که ادارات ثبت احوال در شناسنامه ها شکر ( سپاسگزاری ) عربی یا شکر ( ماده خوردنی ) نوشته اندچون از اصالت دیرینه این لغت به معنای شیر غافل بوده اند.
شیریعنی اسد اصلان
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢 ❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . . ✅ سگ: bark / woof 🐶 ✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶 ✅ توله سگ: yap 🐶 ... [مشاهده متن کامل]
در زبان کوردی شِر=شیر ( حیوان ) متضاد شِ_رِ=به زبان فارسی؟ذکی؟ شیر=شیر ( خوردن )
شیر میشه تایگر ولی من شیر خوردن رو میخواستم کسی میدونه
اسد. . . هژبر. . .
شیر ( خوراکی ) یعنی مایع سفید رنگ خوردنی: در زبان ترکی می شود: سوت ( sūt ) این واژه از زبان پهلوی وارد زبان ترکی شده است و با واژه ی سود از یک ریشه می باشد. دکتر کزازی ذیل واژه سود می نویسد: ( ( سود در پهلوی سوت بوده است. ریختی دیگر از آن در پارسی سودا است به معنی بازرگانی و دادوستد که در واژه "سوداگر" کاربرد یافته است. می تواند بود که این واژه از سوتپگار sūt - apgār پهلوی به معنی سودآور برآمده باشد. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
نامه ی باستان جلد اول ص ۱۸۵. بنابر این واژه ی سوتپگار به معنی سود آور همان است که ما به شکل مخفف در زبان ترکی در ریخت "sūt" به معنی شیر امروزه به کار می بریم که در اصطلاح امروزی می شود "مفید" و سود بخش . ( نگارنده )
Lion شیری که جز حیوانات است.
شِیر یعنی ارسال، ارسال کردن شیر ( خوراکی ) یعنی مایع سفید رنگ خوردنی شیر ( حیوان ) نام حیوانی در جنگل شیر ( دستگاههای لوله و اتصالات ) یک وسلیه که با استفاده از از ان آب لوله ها به خانه ها می اید.
به شیر نوشیدنی در پهلوی ساسانی شیر، پِم و جیو و به شیر دده شِر و شَگر گفته میشد. پَم بَخِردِن در مازندرانی به چم نوشیدن شیر است که با پِم در پهلوی هم ریشه است.
شیر _ منظور از حیوان : lion شیر _ منظور از نوشیدنی : milk
شیر سلطان جنگل است
شیر به معنی نوشیدنی: milk و شیر به معنی حیوان:lion
پارسی باستان: شگرا پارسی پهلوی: شگر پارسی نوین: شیر واژه "شیر" از ریشه سور ( =خورشید ) است که یکی از معنی های خورشید "پراکندن" و "پخش کردن" نور است و نوک پستان گاو مانند پرتوهای خورشید چندگانه است؛ ازین رو واژه "شیر" به معنی "چند پاره شدن" است که از این ریشه واژگان بسیاری هم در پارسی و هم در انگلیسی ساخته شده اند که در همه آن ها معنی "چند پاره شدن" دیده می شود: ... [مشاهده متن کامل]
شیر ( نوشیدنی ) : پخش کردن شیره پستان شیر ( آب ) : ابزاری برای پخش کردن آب شیر ( جانور ) : درنده شغال: درنده شکار: تکه تکه کردن شکر: ریز ریز شور: ریز ریز شار: پاشیدن، مانند آبشار شمشیر: شم ( ترس ) شیر ( پاره کننده ) شیرازه: جایی که چند بخش به هم می پیوندند. شرک/شریک/اشتراک: پراکندن و پخش کردن shear: قیچی کردن share: شریک شدن saker: شاهین شکاری scar: دریدگی score: امتیاز sugar: شکر saccharin: شکر مصنوعی sucrose: آمیزه شکر جانوری ( گلوکز ) و شکر میوه ای ( فراکتوز )
شیر = حیوان تنومند، وحشی و درنده، سلطان جنگل از تیره گربه سانان، به ترکی " آصلان " و همچنین " شئر " گفته می شود. شیر = مایع سفید رنگ، محصول پستان جانوران پستاندار ، غذای دوران نوزادی ، غذای غنی و مقوی از خانواده لبنیات ، به ترکی " سود " گفته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
شیر = وسیله قطع و وصل آب لوله کشی به مدلها و از فلزات مختلف، به ترکی هم " شیر " گفته می شود. نسلهای قبلی، " قیرنا " هم می گفتند. قیرنا در زبان ترکی به معنی سه راه می باشد و احتمالاً چون دسته شیرها به شکل سه راه بوده، این کلمه را برای شیر آب انتخاب کرده بودند.
شیر = حیوان = lion شیر = خوردنی =milk
بوی شیر از لب کسی آمدن: استعاره است تمثیلی به معنی ”بسیار کم سن و سال بودن “ همی از لبت شیر بوید هنوز، که زد بر کمانِ تو، از جنگ توز؟ نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۱. 》
شیر : حیوان وحشی ز بیم سپهبَد گوِ پیلتن ، بلرزد همی شیر بر انجمن دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《 شیر در پندار شناسی شاهنامه نماد گونه ی دلیری و شجاعت است . 》 نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۶۵. 》 ... [مشاهده متن کامل]
در جایی دیگر می نویسد : ( ( شیر در پهلوی شگر šagr بوده است. می توان انگاشت که ریختی دیگر از آن در پارسی شَرْز است که در " شرزه " ویژگی همواره ی شیر باز مانده است. می تواند بود که ریختی گویشی از" شگر"، شَغْر، با جابجایی آوایی شرغ شده باشد و "شرغ" با دیگرگونی " غ" به " ز" "شرزه"، چونان ویژگی شیر به کار برده شده است. ) ) ( ( پریّ و پلنگ انجمن کرد و شیر؛ ز درّندگان ، گرگ و ببر دلیر ) ) ( همان ص 248. )
گردن شیر را به کمند آوردن :کنایه ای ایماست از گُردی و دلاوری . در پندارشناسی ِ رزمی، یکی از برترین ویژگی های پهلوانی《شیر شکاری》است. چو یک چند بگذشت و گشت او بلند سویِ گردنِ شیر شد با کمند نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۹۲.
شیر بزرگی ، سرآمد و چکیده است. در جنگل بزرگ حیوانات ، شیر فرمانروا در جریان آب نگهبان به نام شیر اب در جانوران چکیده به نام شیر در مواد چکیده مثل شیرابه
از آنجا که در برخی کشورها مجسمه حیوانی که برای آنها مقدس بود را بر سر خروجی آب قرار می دادند، مثلا در فرانسه سر خروس و در اتریش بر سر خروجی آب، سردیسی از شیر نصب می کردند، در تهران هم بنا به همت یک سرمایه ... [مشاهده متن کامل]
دار تهرانی برای اولین بار یک شرکتی اتریشی در چندین محله تهران کار لوله کشی آب انجام داده بود برای باز و بسته کردن آب لوله کشی فلکه ای قرار داده بود که به شکل سر شیر بود ، و مردم هر وقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند، می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم! بعد ها در خانه ها هم بر سر لوله آب خانه ها این مجسمه ی کوچکی از کله ی شیر بود و وقتی می خواستند جریان آب را باز و بسته کنند می گفتند �شیر آب را باز کن یا ببند�. اینگونه بود که به فلکه باز و بسته کردن آب" شیر آب" گفته شد .
نماد شجاعت در بین پادشاهان و همچنین بختیاری ها می باشد
شیر نماد ایل لر بختیاری است ایل لر بختیاری از زمان های قدیم تا به امروز روی مزار بزرگان خود مجسمه شیر سنگی قرار می دهند
شیر هندی بهترین نوع ازاین رده است
شیر فارسی با shareانگلیسی همریشه است وبمعنی چند تکه کردنه شیر چون میدرد وتکه تکه میکند زرد شیر بود وپلنگ پولک شیر وببر هم بور شیر بوده است. شیر آب را شیر میگن چون آب را چند تکه میکند وبه جاهای گوناگون میرساند. شیر خوردنی هم چون از چنددال میاید شیر شده است که کوچک شده وشیر آن مانده است بهمین روش پریز را شیربرق میشود گفت ... [مشاهده متن کامل]
استاد عمید هم دراینباره بخطا رفته است
احتمالا شیر جنگل از شِر زه تشکیل شده باشه. شِر زخم حاصل از چنگال این حیوان جنگلی هست زه یا همان زاباشه. شِریعنی زخم و"زه"همان زاییدن وبوجود آوردن باشه. چون شیر تیز چنگال هست وزخم بوجودمیاره. یعنی زخم کننده و زخم بوجود آورنده. درگویش بختیاری "شیر"، شِیر تلفط میشه.
شیر صفت مردان نترسی هست که جزء به رضایت خداوند فکر نمیکنند , حمله دسته ی شیرها , به کفتارها و گراز ها , تماشایی هست خداوند شیران بیشه ایران زیاد کند به امید آزادی شیر شادروان ( شوشتر ) از قفس و فرا خوان او , به جمع شدن شیران تمام عالم هستی ... [مشاهده متن کامل]
هیبت شیر ژیان , شیر گردون و شیر علم در راس دسته شیران دیدنی هست ان شاءالله در آینده ایی بسیار بسیار نزدیک
اصلان
اسد
شیر: مایعی سفید مایل به کرم و زرد میباشد. آنرا یا پاستوریزه و یا جوشانده و میل می نمایند
شیر جانوری نیرومند با سری بزرگ، پاهای بزرگ و قوی و دمی بلند از جنس پلنگ شکلان ( Panthera ) است. اندازهٔ بدن او ۱۴۰ تا ۲۰۰ سانتیمتر و اندازهٔ دم او ۶۷ تا ۱۰۰ سانتیمتر است. نوع نر بزرگ تر از ماده است و نرها بر روی گردن و شانهٔ خود دارای یال نیز می باشند. رنگ بدن شیرها بین قهوه ای مایل به زرد و قهوه ای مایل به سرخ متغیّر است. رنگ یال شیرهای نر نیز از زرد روشن تا سیاه متغیّر است. همچون دیگر گربه سانان بزرگ شیرها نیز می توانند به سرعت های بالا دست یابند و آن را برای مدّت کوتاهی حفظ کنند. ... [مشاهده متن کامل]
در گذشته در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا به فراوانی یافت می شدند ولی اکنون فقط در جنوب صحرای بزرگ در آفریقا و در منطقهٔ حفاظت شده ای در شمال غربی هند زندگی می کنند. شیر برخلاف مشهور بودن به سلطان جنگل در بیشه ها زندگی می کند. این جانور ۲۰ ساعت در روز به استراحت می پردازند. شیرها معمولاً در طول روز به شکار می پردازند ولی در مناطقی که آنها را شکار می کنند تنها در شب فعّال هستند. آنها گروهی زندگی می کنند و هر گروه متشکّل از سه شیر نر، پانزده ماده و توله هایشان در یک قلمرو مشخّص است. گروه های دیگری نیز هستند که تنها از شیرهای نر مجّرد تشکیل شده اند. شیرها جانورانی مانند گورخر و غزال را برای تغذیه شکار می کنند. آنها جانوران بزرگ تر مانند بوفالوها و زرّافه ها را نیز به صورت دست جمعی و به کمک یکدیگر شکار می کنند. حتّی پرندگان و گاهی کروکودیلها نیز به دست آنها گرفتار می شوند. شکارکردن بیشتر به عهدهٔ شیرهای ماده است. شیرها از قلمرو خود در برابر بیگانگانی مانند شیرهای نر غریبه وهمچنین دشمن همیشگی خود یعنی کفتارها دفاع می کنند. شیرها بطور غریزی دشمنی پایان ناپذیری با کفتارها بر سر تصاحب قلمرو دارند. بطوری که حتی بصورت گلّه ای به نبرد با یکدیگر می پردازند که باعث تلفات زیاد از هر دو گروه بویژه کفتارها می شود. یکی از خونبارترین این نبردها که در صحرای اتیوپی در جنوب آدیس آبابا رخ داد و دو هفته به درازا کشید منجر به کشته شدن ۳۵ کفتار و ۶ شیر شد و با برتری شیرها همراه بود. شیر آسیایی یکی از دو زیرگونه در حال حیات شیر است که امروزه به طور طبیعی تنها در جنگل گیر در گجرات هندوستان زندگی می کند. تولید مثل شیرها زمان و دورهٔ جفت گیری مشخّصی ندارند. آنها پس از ۱۰۲ تا ۱۱۳ روز بارداری ۱ تا ۶ توله به دنیا می آورند. امّا اکثراً شمار توله های به دنیا آمده ۲ یا ۳ است. توله ها نزدیک به شش ماه از شیر مادر تغذیه می کنند ولی از سه ماهگی آغاز به خوردن گوشت می کنند. وقتی که گروه برای شکار می رود یک یا دو شیر بالغ می مانند و از توله ها نگهداری می کنند ولی زمانی که جانوری شکار می شود یک شیر ماده می آید و آنها را به مکان شکار می برد. توله ها پس از چهارماهگی می توانند هنگام شکار با مادر خود باشند. آنها از سنّ هجده ماهگی قادر به زادآوری می شوند؛ نرهای جوان از گروه بیرون رانده می شوند ولی ماده ها در گروه می مانند. منبع BBC News http://news. bbc. co. uk/2/hi/africa/323422. stm The Simin And Schuster Encyclopedia Of Animals. Ed. Dr. Philip Whitefield جستار وابسته شیر ایرانی از ویکی پدیا