شیخ

/Seyx/

    doyen
    elder
    patriarch
    sage
    sheik
    superior
    emir
    chieftain
    sheikh
    sheik(h):venerable old man
    learned man
    chieftain [used asa title]

فارسی به انگلیسی

شیخ الاسلام
sheikholeslam

شیخ السفرا
doyen, dean

شیخ زنگوله به پا
sheikh wearing small bells on his ankles to scare ants and savesave them from being trodden on, hypocritical or prudish person

شیخ شعیب
sheikh-shoaib

شیخ نشین
sheikhdom

شیخ نشین های خلیج فارس
persian gulf states

مترادف ها

sheik (اسم)
سالار، رئیس، رئیس قبیله، شیخ، رئیس خانواده

sheikh (اسم)
سالار، رئیس، رئیس قبیله، مرشد، شیخ، رئیس خانواده

hierarch (اسم)
سرپرست، شیخ، رئیس روحانی، سرکشیش، اسقف بزرگ، شیخ قبله

patriarch (اسم)
سالار، شیخ، رئیسه خانواده، ایلخانی، بزرگ خاندان، پدرسالار، ریش سفید قوم، پدرشاه، رئیس خانواده

پیشنهاد کاربران

- شیخ - احتمالا از - شاه - فارسی گرفته شده همانند - پاشا - در ترکی ماخوذ از - پادشاه - فارسی
در گویش در ی افغانستان ، شیخ بر وزن میخ و سیخ ، میله بلند آهنی و نوک تیز است ، شیخچه مصغر آن باشد
شاید باورتون نشه اما شیخ به معنای چرک هم هست!
عالم پیر و کهنسال
پیروار
شیخ به معنای بزرگ، صاحب قدرت ، ریش سفید، در بین اعراب رییس قبیله یا بزرگ خاندان، شمشیر زن ماهر، انسان بزرگ، پیشوا.

بپرس