انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی به جلو و پایین
incline(اسم)
خمیدگی، شیب
pendant(اسم)
اویزه، لنگه، شیب
slant(اسم)
کج، نظر، سطح اریب، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، نگاه کج، خط کج
slope(اسم)
انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری
tilt(اسم)
شتاب، تمایل، برخورد، زد و خورد، پرتاب، کجی، شیب، سرازیری، مسابقه نیزه سواری، شمشیربازی سواره در قرون وسطی
declivity(اسم)
سینه کش، شیب، سرازیری، سراشیبی
rake(اسم)
هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش
gradient(اسم)
شیب، سطح شیب دار، افت حرارت
glacis(اسم)
شیب، سرازیری ملایم، حصار یا مانع محافظ
talus(اسم)
شیب، استخوان قاپ، توده سنگریزه در پای صخره
shelving(اسم)
شیب، درجه شیب، تاقچه یا قفسه بندی، موادیکه از ان تاقچه میسازند
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
شیب بچم زیر برابر پیشنود انگلیسیsup است همچنین شیب/شیو/شِو بچم محری اب و سرازیری نیز است
دهخدا گفته �|| گمان میکنم یکی از معانی این کلمه حرکت و جنبش بوده در مقابل سایه که معنی آرام داشته است. شتاب ( مقابل سایه ، آرام ) � شیب بچم اضطراب است و همان ریشه اشفته است
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید دوستانی که فکر می کنند حرف بِ در قدیم در پهلوی یا پارسی یا فارسی میانه نبود می توانید این منبع که می فرستم یعنی کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک رو دوستان ببینید که حرف یا واج در پهلوی بود.
شِیب = پیری شَباب = جوانی
تعریف شیب ( در نظامی گری ) : دامنه ای از بلندی که در دید و تیررس مستقیم دشمن قرار دارد.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شِیْبْ" می نویسد : ( ( شیب در پهلوی شِپ:رشتهٔ تازیانهج . ) ) ( ( جنبید شیب ِ مقْرَعَهٔ صبحدم؛ کنون، ترسم که نقره خِنْگ به بالا برافکنَد ) ) برگردان بیت: دنباله و رشتهٔ تازیانهٔ صبح جنبید و نخستین پرتوهای روز در آسمان تافت؛ می ترسم که هم اکنون اسب سپید و سیمینْْ یال خورشید یا روز، از کوبهٔ تازیانه، به بالا برجهد و روز یکباره در گُسترد. ... [مشاهده متن کامل]
SLOPE : شیب ∆ The slope to the top of the mountain was very steep : شیب بالای کوه بسیار تند بود. . !
SLOPE GRADIENT جفتشون میشن شیب در ریاضیات، شیب یا گرادیان یک خط، عددی است که توصیف کننده جهت و تندی آن خط است. شیب را اغلب با حرف M نشان می دهند؛ هیچ جواب مشخصی برای این که چرا از این حرف برای شیب استفاده شده است وجود ندارد، اما اولین بار این حرف در متون انگلیسی و توسط متیو او برایان ( ۱۸۴۴ ) استفاده شده است که معادله خط مستقیم را در آنجا به صورت y=mx b نوشته است. همچنین در اثر ایزاک تادهانتر ( ۱۸۸۸ ) این معادله به صورت y=mx c نوشته شده ... [مشاهده متن کامل]
Slope Mathematical term In mathematics, the slope or gradient of a line is a number that describes both the direction and the steepness of the line. Slope is often denoted by the letter m ; there is no clear answer to the question why the letter m is used for slope, but its earliest use in English appears in O'Brien ( 1844 )
سرازیری
یعنی سفیدی مو. مدام که خون بدن چربو غلیظ و تیز و لزج است، موی سیاه می باشد و هر گاه به مائیت می گراید، سپیدی مو روی می نماید، پس اگر سبب مائیت خون ضعف حرارت غریزیه و ضعف طبیعت باشد، چنان چه در سن مافوق شباب ظهور می کند از تدبیر مبراست و ازاله این چنین سفیدی یا شیب غیر ممکن است. و اگر سبب مائیت خون انری حادث باشد چنان چه بعضی جوانان را پدید می آید ازاله او توان کرد. ... [مشاهده متن کامل]
شیب کردن: سفید کردن ( ( شیب کردی به لفظ تازی ریش قیر کردی به لفظِ ترکی قار ) ) یعنی به زبان عربی ریش را شیب ( سفید ) کردی و به زبان ترکی ریش سیاه را مثل قار ( برف در زبان ترکی که سفید است ) کردی. ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۷. )