list (فعل)اماده کردن، کج کردن، فهرست کردن، در فهرست وارد کردن، در لیست ثبت کردن، شیار کردنplough (فعل)شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتنplow (فعل)خیش زدن، خیش کشیدن، شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن
شومیزیدن. [ دَ ] ( مص ) شیار و زراعت کردن زمین. ( انجمن آرا ) . شیار کردن و تخم ریختن. ( رشیدی ) . زراعت کردن. ( فرهنگ جهانگیری ) . شیار کردن و زراعت نمودن. ( برهان ) .+ عکس و لینک