شکنج

/Sekanj/

    bend
    twist
    wrinkle
    folds

فارسی به انگلیسی

شکنج دار کردن
crimp

شکنج زلف
crimp, curl

مترادف ها

labyrinth (اسم)
پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، چیز بغرنج

contortion (اسم)
پیچیدگی، شکنج

پیشنهاد کاربران

شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن
شکن پوست را ی گویند و شکنج به معنی پوست کنده شده از لاشه و تن و بدن است
شکنج= پیچ پیچ کردن زلف و فر دادن آن است و لذا وقتیانسانی را میخواستند شکنجه کنند اورا در خود پیچ میدادند گلوله وار می بستند کهدر خراسان مخفف میگویند گلاله بندش کن و یا مانند آن استخوان داغ کهمورا جهت فردادن
...
[مشاهده متن کامل]
بدور آن می پیچیدند چوبی مثل صلیب ازهردو آستین رد میکردند و هردو پارا بدور آن می پیچیدند این بود که شکنج نام شکنجه گرفت و هنوز در منازعه های روستایی مرسوم است شخص قلدر مثل خان ها میگوید چوب در آستینت میکنم ولی هرگز عملی ندیده ایم فقد در تحقیقات از پیران قدیم شنیده ایم

در دریانوردی به موج های کوچک و پیچش های آب، شکنج یا موجک ( موج کوچک ) گفته می شود.
انگلیسی: ripple
شکنج:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "شکنج " می نویسد : ( ( شکنج در معنی چین و شکن و پیچ و تاب است و به مجاز ، در معنی رنج و آزار به کار رفته است ، ریخت پساوندی آن " شکنجه" نیز در همین معنی است . به گمان بسیار ، ستاک واژه شکن است ، بُن ِ اکنون از " شکستن " که آن نیز در معنی چین و تاب کاربرده می شود. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( اَبا تاج و با گنج ، نادیده رنج ،
مگر زلفشان دیده رنج شکنج. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 337. )

بپرس