فراوان خورش ؛ پرخور. شکم پرست : نباشد فراوان خورش تندرست بزرگ آنکه او تندرستی بجست. فردوسی.
بنده شکم ؛ پرخور. شکم پرور. شکم بنده. ( فرهنگ فارسی معین ) . پرخوار و شکم پرور. ( ناظم الاطباء ) . مطیع شکم.
شکم پرستی ( به انگلیسی: Gluttony ) پرخوری، زیاده روی و مصرف بیش از حد غذا، نوشیدنی یا دیگر عوامل افراطی است. در مسیحیت اگر میل بیش از حد به غذا باعث دریغ شدن آن از نیازمندان شود، گناه محسوب می شود. برخی از فرقه های مسیحی شکم پرستی یا شکم خوارگی را یکی از هفت گناه کبیره می دانند.
شکم بنده، شکم غلام، شکم اسیر
عیاش کسی که فقط به فکر خوش گذرانی خودش است
دوزخ گلو. [ زَ گ َ ] ( ص مرکب ) شکم خواره. شکم باره. شکم پرست. پرخوار. پرخواره : در زمان پیش آمد آن دوزخ گلو حجتش آنکه خدا گفته کلوا. مولوی. رجوع به مترادفات کلمه شود.