شکستگی

/Sekastegi/

    fracture
    breakage
    breakdown
    break
    brokenness
    flaw
    contraction

فارسی به انگلیسی

شکستگی باز
compound fracture

شکستگی پیدا کردن
fracture

شکستگی تنشی استخوان
stress fracture

شکستگی ساده
simple fracture

شکستگی صدا
crack

شکستگی کشتی
wreck

مترادف ها

fracture (اسم)
ترک، شکاف، شکست، شکستگی، انکسار

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

fraction (اسم)
ذره، شکاف، شکستگی، کسر، برخه، ترک خوردگی، بخش قسمت، تبدیل بکسر متعارفی کردن

decrepitude (اسم)
شکستگی، حالت ضعف و ناتوانی، فرتوتی

nick (اسم)
شکاف، شکستگی، دندانه

پیشنهاد کاربران

بپرس