شکار

/SekAr/

    chase
    hunt
    hunting
    kill
    prey
    quarry
    shoot
    victim
    game
    booty

فارسی به انگلیسی

شکار با باز
falconry

شکار با سگ
coursing

شکار تبهکار
manhunt

شکار تیرخورده را یافتن و بازاوردن
retrieve

شکار دزد
poacher

شکار روباه
fox hunt

شکار روز
bag

شکار شدن
to be upset or disconcerted, to be hunted

شکار گردان
huntsman, member of the hunt

شکار کردن
chase, gun, hunt, prey, to hunt

شکار کردن با سلاح
shoot

شکار کردن با هارپون
harpoon

شکار کردن و در توبره ریختن
bag

مترادف ها

game (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی

chase (اسم)
تعقیب، شکار

catch (اسم)
دستگیره، شکار، اخذ، زبانه، عمل گرفتن، لغت چشمگیر

prey (اسم)
شکار، صید، نخجیر، قربانی، دستخوش

hunt (اسم)
شکار، جستجو، صید، نخجیر

predation (اسم)
شکار

ravin (اسم)
شکار، چپاول، صید

quarry (اسم)
شکار، منبع، صید، معدن سنگ، لاشه شکار، توده انباشته، شیشه آلماسی چهارگوش

victim (اسم)
هدف، شکار، قربانی، دستخوش، برخی

juicy bit (اسم)
شکار

پیشنهاد کاربران

شکار با مفهوم صید و از طرفی آشکار یا به دید آمدن در بیتی از حافظ بزرگ به زیبایی به کار رفته است:
عنقا شکار کس نشود دام باز چین
کانجا همیشه باد به دست است دام را
در مصراع اول این بیت هر دو معنا نهفته است
...
[مشاهده متن کامل]

۱. هیچ کس توان صید کردن ( شکار ) عنقا را ندارد. .
۲. عنقا چنان پنهان است که شکار کس نشود ( برکسی آشکار نمیشود )
درباره معنی دوم این بیت نیز یاری رسان است که:
هر �راز که اندر دل دانا باشد
باید که نهفته تر ز عنقا باشد

اصطلاح ( ( از دست کسی شکار بودن ) ) کاربردی متفاوت از این واژه است که به معنی ناراحت یا خشمگین بودن است و با مفهوم اصلی واژه اختلافی بسیار دارد.
این که این کاربرد کی و از کجا برای این واژه وارد شده را نمیدانم!!!
شکار=نخچیر
شکارگاه=نخچیرگاه
شکار : لغت شکار در اصل به معنای در پی چیزی افتادن است همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل šǝkǝr و šīkər به معنای پیگیری ثبت شده است. لغت شکار در کشور پرتغال به شکل ca�ar و به معنای to hunt به کار میرود.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع : An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University ( مقدمه ای بر ( لغات ) مانوی و سغدی ، تالیف دانشگاه هاروارد. )

در گویش تهرانی کوچه بازاری، یعنی پکر بودن.
مثال. باهام حرف نزن که از دستت شیکارم.
اسم بعضی از اشخاص شکار بوده نام قلعه شکار لرستان بروجرد از نام کربلایی شکار صاحب آن نام گذاری شده که جد بزرگ پدریمان بوده که در زبان محلی معروف به قلاءشکار بوده
صید
شکار: اِشکار - چشمگیر - جستجو - آنچه در دیدرس قرار گیرد - آنچه در تیر رس قرار گیرد - صید - بشگرد
با آشکار هم خانواده است : نمایان - نمودار - چشمگیر - آنچه در دید آید - معین - مشخص - پیدا - پدیدار


بپرس