شوک

/Sok/

    trauma
    jolt
    prickle
    prod
    shock
    thorn
    turn

فارسی به انگلیسی

شوک انسولین
insulin shock

شوک برقی
shock

شوک دادن
shock

شوک درمانی
shock therapy

شوک عاطفی
trauma

شوک مبارک

شوک وارد کردن
shock

مترادف ها

thorn (اسم)
تیغ، خار، سرتیز، شوک

پیشنهاد کاربران

بهت، سردرگم، هاج وواج
تکانه
شوک=فردی که پاقدمش شگون ندارد، نامیمون، نامبارک. . . . . . فردی که با ورود او باید منتظر حوادث ناگواری بود
شوک در یکی از لهجه های گویش بختیاری از مناطق دیناران و روگر اردل به معنی نحس ناخوش یمن میباشد وبعضی جاها که جغد معنیش میکنند همان معنی نحس را میدهد
تکانه / شوک
با بدیده گرفتن این سخن باریک و پاکیزه ( نکته ) که زبان یا باریک تر: گویش های لری بسیار کم تر از گویش های جاهای دیگر ایران از یورش های تاریخی بیابانگردان تازی و مغول و تاتار و ترک های آسیای میانی آسیب دیده، یادداشت شایان درنگ �واژگان لُری� در بالا، نشانه ای از همریشه بودن واژه ی �شوک� با گویش های همانند آن در زبان های ایرانی ( دستکم در زبان های ایران باختری ) است و می توان آن را همینگونه بکار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

در گفتار لری :
فعل شوکیدن یا شوکاندن یا شوکنیدن ( لری ) بسیار بکار می رود.
به مَنای ناگهانی ترساندن و یا دور کردن و راندن کسی یا چیزی. ( شوکه کردن ( فارسی ) )
در مثل :
شوکیدم ( شوکنیدم ) به اسب ها و اسب ها هم رَم کردند.
بِشوکا ( بِشوکنا، بِشوک ) به مرغ ها که دور و بر خانه نیایند.
شُوک در لری به جغد گفته میشود.
ماتک، در روستای نصروانی شهرستان داراب گفته می شود

بپرس