شوق

/Sowq/

    gusto
    relish
    soulfulness
    spirit
    stimulation
    verve
    vibrancy
    zeal
    eagerness
    strong desire
    great interest
    enthusiasm
    delight
    pleasure

فارسی به انگلیسی

شوق اور
motivational

شوق جوانی
young blood

شوق شدید
lust

شوق مندی
enthusiasm

شوق نمایی
enthusiasm

شوق و حرارت
vim

شوق و ذوق
eagerness, youthful, zest

شوق و ذوق نشان دان
enthuse

شوق و شعف
thrill

مترادف ها

delight (اسم)
حیرت، لذت، شوق، خوشی، طرب، سرور

ardency (اسم)
شوق، شور و حرارت

craze (اسم)
ترک، دیوانگی، شوق، شکاف، شور

zeal (اسم)
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت

fervor (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی، التهاب، اشتیاق شدید، حرارت شدید

ardor (اسم)
شوق، تب و تاب، غیرت، حرارت، گرمی، خونگرمی

fervency (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی

پیشنهاد کاربران

سلیم
شوق: آرزو، آرزوی
شوق کلمه ای عربی است و هیچ ربطی به زبان دری نداره
در زبان دری اصلا حرف ق وجود نداره
درخوش. [دَ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِ مرکب ) شوق. اشتیاق. ( برهان ) ( آنندراج ) . خواهش. آرزو. میل. محبت. ( ناظم الاطباء ) .
انگیزش
با گواه گرفتن آنچه ایرزاد در این باره واکاویده، می توان واژه ی انگیزش را نیز چون یکی از برابرهای واژه ی کژ و کوله شده ی �شوق� پیشنهاد نمود؛ برای نمونه، بجای �شور و شوق� می توان گفت و نوشت:
شور و انگیزش
شوق
هیجان - خوش حالی
one's liking for sth/someone
شور ، اشتیاق، علاقه
شوق
واژه ای پارسی که اَربیده شده و هم ریشه با واژه ی اروپایی " شوک " است .
مینه : به گیزش ، هَرکِش/ اَرکِش ( تَحَرُک ) ، اَنگیزش دَرآوردن که این کار مایه ( باعث ) شور در پَرد ( فَرد ) میشود .
ولی واژه های : اِشتیاق ، مُشتاق ، مُشَوِق ، تَشویق. . . بر پایه دستور واژه سازی اَرَبی بَرساخته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

در پارسی می توان این واژه را بازسازی و نوسازی کرد :
شوغ ، شوغیدن ، شوغاندن
نکته : وات " ق " یک وات دو سدایی است که در آن به همراه " ق " حرف " خ " هم لَفزیده می شود.

اشتیاق

بپرس