توی مازندران شو چم همسر و شب را دارد ولی کلمه همسر در کنار شو شیی هم میگویند و به کار میبرند نمونه :
شیی هَکِردِه
ازدواج کرد
شیی هَکِردِه
ازدواج کرد
شو در پارسی می تواند برابر "بشو" و" باش" باشد.
برای نمونه در این شعر از پروین اعتصامی داریم:
شو روز به فکر آب و دانه
در باغ و چمن چمیدن آموز
در اینجا "شو" برابر باش است.
برای نمونه در این شعر از پروین اعتصامی داریم:
شو روز به فکر آب و دانه
در باغ و چمن چمیدن آموز
در اینجا "شو" برابر باش است.
شو ( sho ) در گویش مازنی یعنی شب
شو = در بعضی موقع به معنی" برو "هستش
بصرهزسس دو خبدی صت
شُو تلفظ کلمه ( Shoe ) = لنگه کفش!
Show تلفظ مانند تلفظ تو ( you ) = نمایش.
شُو مَالَک ؟ ( لبنانی ) = شبیک؟ ( همه حروف ساکن - عراقی ) =چَتَه؟
شُو ( لبنانی ) = چیه؟
لَشُو؟ ( لبنانی ) = برای چی؟
شُو در زبانهای دیگر ( shoo، shu، ژاپانی، چینی، کُره، فرانساوی، . . . . ) معانی دیگری دارد.
Show تلفظ مانند تلفظ تو ( you ) = نمایش.
شُو مَالَک ؟ ( لبنانی ) = شبیک؟ ( همه حروف ساکن - عراقی ) =چَتَه؟
شُو ( لبنانی ) = چیه؟
لَشُو؟ ( لبنانی ) = برای چی؟
شُو در زبانهای دیگر ( shoo، shu، ژاپانی، چینی، کُره، فرانساوی، . . . . ) معانی دیگری دارد.
شو ( show ) در گویش لری و کوردی به معنی شب است.
شوهر در زبان ملکی گالی بشکرد
درگویش تاتی ( شو ) به شب و شوهر گویند. البته در تلفظ متفاوت.
نمایش
مثلا فشن شو
میشه
نمایش فشن
فشن نما
مثلا فشن شو
میشه
نمایش فشن
فشن نما
در زبان لری به شانه نیز می گویند
شانه::شو
کتف::کت
نام اجزاء دست و پا در زبان لری بختیاری
انگست - دس - گره - پیوند - کلک - کلیچ - مست - بایی - مرک - چل - شو - کت - کول - در - مازه
انگست - کلک - گوزک - پیک - تک - کشک - روو - روون - گره هست - لین - زونی - لنگ
شانه::شو
کتف::کت
نام اجزاء دست و پا در زبان لری بختیاری
انگست - دس - گره - پیوند - کلک - کلیچ - مست - بایی - مرک - چل - شو - کت - کول - در - مازه
انگست - کلک - گوزک - پیک - تک - کشک - روو - روون - گره هست - لین - زونی - لنگ
شَو، شُو [لری]: شب هنگام، شب ( Show ) — چوپان
شو [ف]: برو، فعل امر که در دیرباز در کتابها می آوردند ( Sho' ) — تظاهر، جلوه
شو [ا. خ. ]: در اساطیر مصر، خدایی که تجسّم هوای زندگی بخش بود. مخلوق آتوم، خدای خورشیدِ هِلیوپولیس، بود. گِب ( زمین ) ، و نوت ( آسمان ) فرزندان شو بودند. ( Shu )
... [مشاهده متن کامل]
شُو [انگـ ]: نمایش تلویزیونی، تئاتر
شو [ا ]: همسر، مخفف شوهر — آهار، که بر روی پارچه ای که بافته شده، می مالند
شو [ف]: برو، فعل امر که در دیرباز در کتابها می آوردند ( Sho' ) — تظاهر، جلوه
شو [ا. خ. ]: در اساطیر مصر، خدایی که تجسّم هوای زندگی بخش بود. مخلوق آتوم، خدای خورشیدِ هِلیوپولیس، بود. گِب ( زمین ) ، و نوت ( آسمان ) فرزندان شو بودند. ( Shu )
... [مشاهده متن کامل]
شُو [انگـ ]: نمایش تلویزیونی، تئاتر
شو [ا ]: همسر، مخفف شوهر — آهار، که بر روی پارچه ای که بافته شده، می مالند
کلمات در زبان لری بختیاری
شو::شب shav
شو::shov, چوپان
شو::شب shav
شو::shov, چوپان
تظاهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)