شهید

/Sahid/

    martyr

فارسی به انگلیسی

شهید جنگی
fallen

شهید شدن
to suffer martyrdom

شهید کردن
martyr, to martyr(ize)

مترادف ها

martyr (اسم)
شهید

پیشنهاد کاربران

شهید یا جاویدنام کسی است که برای هواداری، نپذیرفتن و زهد آزار و شکنجه می بیند یا می میرد تا از باوری پشتیبانی کند یا خواستهٔ گروهی بیرونی را برآورد. مفهوم شهادت در برخی دین ها از جمله اسلام، مسیحیت، بهائیت، هندوئیسم، آیین سیک و یهودیت وجود دارد. اگرچه دین شیطان گرایی به مفهوم شهادت باور ندارد. مفهوم شهادت با وجود ریشه های مذهبی، مفهومی سیاسی نیز یافته است؛ برای نمونه، افرادی مثل مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس نیز در این دسته قرار گرفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

شهید لفظی عربی و صیغه مبالغه از ریشهٔ «شَهَدَ» و نام مصدر «شهادَه» به معنای شاهد و حاضر بودن و گواهی دادن است. صیغهٔ مبالغه بر این دلالت دارد که عملِ گواه بودن از آن فرد زیاد صادر می شود.
حدیثی از پیامبر اسلام محمد بیان می دارد:
«الشُّهَداءُ خَمسَةٌ: المَطعُونُ، و المَبطونُ، و الغَرِقُ، و صاحِبُ الهَدْمِ، و الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . » شهیدان پنج دسته اند: طاعون زده، بیمار مبتلا به اسهال، غرق شده، قربانی آوار و شهید در راهِ خدا. صحیح مسلم
در دستهٔ پنجم، نخستین زن شهید در اسلام، سمیه شمرده می شود. سپس حمزه و حسین بن علی به سَیَّد الشُهداء لقب گرفته اند.
قرآن در آیات ۱۷۵ تا ۱۶۹ سوره آل عمران به مقام شهیدان می پردازد:
«البته مپندار که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. ( ۱۶۹ ) آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند. ( ۱۷۰ )
و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند. ( ۱۷۱ ) »∗
تعریف شهادت در متون اسلامی گوناگون به معنای کشته شدن در راه الله است. در اسلام شهید به کسی گفته می شود که جان خود را در راه خدا فدا کند. طبق احکام اسلام کسی که به شهادت رسیده نیاز به غسل و کفن ندارد
بهاءالله بنیانگذار آئین بهائی کسانی که در راه ایمانشان کشته می شوند را می ستاید ولی به پیروان خود سفارش می کند که شهادت طلبی نکنند و به جای آن زندگی خود را وقف خدمت به بشریت نمایند. عبدالبهاء، پسر بهاءالله و مفسر رسمی آثار او، توضیح می دهد که متعالی ترین شکل شهادت آن است که انسان در راه خدا عمر خود را وقفِ خدمت به نوع بشر نماید. تاریخ آیین بهائی شهدای بسیاری دارد. آیین بهائی از بستر آئینی مستقل، به نام آیین بابی به وجود آمد، دینی که بهائیان آن را بخشی از تاریخ خود می دانند. هزاران بابی به تحریک و تکفیر روحانیون ایرانی توسط حکومت قاجار کشته شدند. بعلاوه، خود باب، بنیانگذار آیین بابی، در سال ۱۸۵۰ در ملأ عام تیرباران شد. بهائیان بابیانی که در راه ایمان خود کشته شده اند را شهید می دانند و روز اعدام باب ( شهادت باب ) را گرامی می دارند. بعد از انقلاب ایران بیش از دویست بهائی به دلیل عقاید دینی خود کشته شدند.

شهید
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/شهید
در واقع گواه رو باید در قسمت پارسی اضافه میکردید
به زبان سنگسری
جونِباز در راه خِداjonebaz det rah kheds
اِشتون جونِ در راه پرودگار یاده esheton Jon der rah perverdegar iadeh
جون فدا در راه حق Jon feda der rah hegh
ز آزاد مردان جهان شهادت یک افتخار است
...
[مشاهده متن کامل]

نه با ارج روح با شهادت پایان کار است
ز خون شهید هزاران جوانه و اتحاد در آزادگان آشکار است
با خون شهید چهره اختاپوس زمان بر سر دار است
لاله های شهیدان در هر گلزار پیام ازادی بر هر دلدار است
ازدگان و عارفان و سبکبالان ره شهید را از جان خریدار است
ره شهید ره نور و جلوه پیام خدا در هر بند در کار است
همیشه در سیر تاریخ برنده گی خون بر شمشیر پایدار است
از خون حسین تا ره شهدای ره ازادی و انسانیت یک پیام بر قرار است
ای آزادگان اتحاد و چنگ زدن به ریسمان حق پر بار است
ره شهیدان در طول تاریخ بر جوان با ایمان ریشه افکار است
هر کس چه با قلم و هر عمل در مجاهدت ره خدا در ره شهید استوار است
پارسی ز گذر عمر چه افتخاری بالاتر از شهید در ره دلدار است
شهیدان زنده و پاینده پرتو افشان همه افکار است
🌷🌷🌷🌷🌷🌷

فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد
ریشه شناسی
انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کاربرد دارد ) گوین یا گون همان گیاه میباشد => انگبین یا انگوین = عصاره و جمع شده گیاه
...
[مشاهده متن کامل]

شیره / شیر / شار / سار از جاری شدن آمده و هر چیز جاری شده ای ابکی یا همان شیری می باشد ( توجه اینکه شیرین یعنی آبی و نه قندی اما در گذر زمان دگر چم یافت ) پس شیر یا شیره یعنی مایع و ابکی
نوش = از نوشیدن و نیش یا نش آمده ( همچون نشست ) و به چم قرار گرفتن است وفتی چیزی را مینوشید در خود قرار میدهد و نیش هم یعنی قرار گرفته که در بدن قرار میگیرد / نشستن هم یعنی جلسه یا جلوس کردن یا قرار گرفتن
با سپاس

شهید: گل بدَن
روزبهان بقلی در عبهرالعاشقین می گوید: نصیب عاشقان در عشق جز غم نیست. غمشان وصول است، دل و جان را در عشق برای فنا دارند، مرغان قفس شکن اند، باغبانان گل بدن اند، زندگان بی مرگ اند.
چون واژه بدن عربی است می توان از "گل پیکر" یا "گل تنه" نیز استفاده کرد.
شهید کسی است که در راه خدا کشته می شود من واژه ی خدایی شدن را بیشتر می پسندم
شهید= خدایی شده
شهادت= خدایی شدن
شهید شدن =خدایی شدن
شهید: کسی که در راه گسترش دین یا آرمانی که خود برگزیده یا از خانواده یا جامعه گرفته یا در دفاع از آن آرمان یا دین یا دفاع از میهن پس از رنج ها یا یکباره کشته شده است.
( https://www. cnrtl. fr/definition/martyre )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پرنیبران parnibrān ( پارتی )
شَهید: ١. جانباخته ٢. گواه، گواهیدهنده
انوشه به چم جاوید هست و انوشیروان = کسی که روانش جاوید است / نوشیدن همان همیشگی می باشد و وقتی میگوییم نوش جان بچمیز ( بمعنی اینست که ) => برای شهید می توان از روانوش ( رواننوش ) / جانوش ( جاننوش ) ( تبه انداز است ) / ( شنوش = ش نوش = انکه خود را همیشگی کرده است ) / جانسار ( جان سار ( سار و شار بچم جاری شده است ) / ساریش ( سار ایش ( خواست و ارزو ) بهر برد و در همه جمله ها به دهان هم میچرخد و هم ساختار زبانی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اما واژه های برتر را براتون از بینشون مثال میزنیم
برادرم روانوش/شنوش شد.
من یک روانوش/شنوش را دیدم
شنوش راه وطن / کشور
شنوشان ( شهیدان ) / روانوشان و . . .
که گویا شنوش هم کوتاه تر است و هم چم بهتری دارد = کسی که خود نوشیده ( همیشه شده=جاویدان ) است = خود جاویدانی

شهید واژه ای ایرانی است که همخانواده های آن در زبان های ایرانی بکار می رود ، از آنهایی که می گویند ، شهید یعنی کسی که گواهی داده است باید پرسید فرد با شهید شدن به چه چیزی گواهی می دهد که مثلن پیامبر اسلام
...
[مشاهده متن کامل]
که شهید نشد ، به آن چیز گواهی نداده ؟ !!!! واژه های همخانواده این واژه در همین زبان فارسی دری به معنی پارسا و نیکوکار است .

به یاد شهیدان ایران
#آرمان_علی_وردی#محسن_حججی#روح_الله_عجمیان
شهید
شهید در عربی به چم زنده می باشد . شهد مترادف حضر بوده .
با شهادت انسان بجای مرگ به زندگی میرسد و دولت دیدار می یابد .
نظر دوطتی که شهید را معرب دانسته اند ظاهرا درست است . در عرفان وفلطفه ایرانی وازه شهید به کسی که با مرگ اختیاری ، زنده میشود نیز گفته شده و کلا شهید در عرفان با زمدگی و دیدار نسبت دارد و ربطز به مرگ ومردن ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

خدارو شکر که در فرهنگ ما مفهومی بنام شهید وجود داره. . . واقعا یاد شهدا به دلها شور و شعف میده و امید در دل زنده میکنه. شهدا یادتون گرامی
رفیق شهیدم
حاج قاسم سلیمانی
حسین فهمیده
ابراهیم همت
روح الله عجمیان
آرمان علی وردی
ابراهیم هادی
محسن حججی
برابری واژه ی شهید در پارسی میانه، واژه ی پارتی پرنیبران parnibrān است یعنی با سربلندی کشته شده.
. . .
شهید
" سَهیستَن" با بُن کنونیِ " سَه" در زبانِ پارسیِ میانی - پهلوی به چمِ " به نظر آمدن، نمایان شدن" بوده است. این کارواژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " سَهِستَن" در آمده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تکواژهایِ کارواژه یِ " سَهِستَن":
1 - سَه:
"سَه" از کارواژه یِ " سَهستَن"، برآمده از واژه هایِ " سَد ( پارسیِ کُهن ) ، سَند ( اوستایی ) " بوده است.
" سَد/سَند" به چمهای زیر بوده اند:
1. 1 - نمایان شدن، پدیدار شدن
2. 1 - دیده شدن
3. 1 - به نظر آمدن، به نظر رسیدن، به نظر می رسد ( که ) - ، انگار ( که ) -
نمونه:به نظر می رسد ( =انگار ) که آنها دارند کتک ( ضربه ) می زنند، ( ولی ) آنها نمی زنند.
4. 1 - جلوه کردن، به نظر رسیدن، ظاهر شدن، نمودار شدن، نمود یافتن
نمونه: ( زیاد ) بنظر نمی رسد که چه کاری توسط من انجام شده است.
5. 1 - به نظر می رسد - ، اینطور به نظر می آید - ، ( برایِ او ) انگار اینگونه است ( که ) - ، برای او باورکردنی است ( که ) -
6. 1 - پَسَند آمدن یا مورد پسند بودن، ( چیزی ) به دل نشستن، خوشایند بودن یاخوش آمدن
2 - "ستَن"
نشانه یِ مصدریِ " ستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته1:
چنانکه از فرتورِ زیر پیداست، mp. sahet: videtur نشاندهنده یِ این است که:
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " سَهیت" به چمِ " به نظر می رسد، به نظر می آید" بوده است.
( mp کوتاه شده یِ "پارسی میانه" است. )
نکته2:
در اوستایی واژه یِ " سَذا" به چمهایِ
1 - " ظهورِ، پدیدار شدنِ، برآمدنِ، طلوعِ تودگانِ ( =اجرامِ ) درخشانِ آسمانی"
2 - خوشآیندی ( خوش آمدن ) ، دلپسندی، خُرسندی ( رضایتمندی )
بوده است. چنانکه در یکی از فرتورهای زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " سَذا" را برابرِ " Aufgehen" دانسته است که در زبانِ آلمانی به چمِ " برآمدنِ ( خورشیدو. . . ) " است ولی در نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" این واژه به نادرستی به چمِ " فرورونده، غروب کننده" آمده است؛به هر روی این واژه با " نمایان شدن" پیوند دارد که "برآمدَن" را به روشنی بازنمایی می کند.
نکته 3:
چنانکه روشن است، "سَند/سَد" با واژه یِ " پَسَند" در پارسی نیز همریشه هستند.
نکته 4:
واژگانِ "videri، videtur " با واژه یِ " video" همریشه هستند. ازآنجایی که واژگانِ " سَد، سَند" با " videri " و واژه یِ پارسیِ میانه یِ " سَهیت" با "videtur" هممعنا می باشند، پس به آسانی می توان برابری درخور از کارواژه یِ " سَهِستَن" برای " video ویدئو" پیدا نمود.
نکته 5:
واژگانِ " شاهد، شهید، شهود، مشهود و. . . " در زبانِ عربی از ریشه یِ " شَهِدَ" هستند که خودِ " شَهِدَ" برگرفته از واژه یِ " سَهیت" و " سهیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است. ( دگرگونیِ آواییِ ( س/ش ) در زبانها رواگمند ( =رایج ) بوده است. )
ولی باید بدانیم که در زبانِ پارسی نبایست واژگان بر وزنهای عربی بکار روند؛چراکه در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته نمی شوند ولی در عربی چنین هست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 1395 و 1409 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
2 - بخشِ 1559 و 1560 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"

شهیدشهید
جانگواه بسیار زیباست. سپاس از بزرگوارانی که پیشنهاد کرده اند.
شه روان
شهید یعنی گواه گرفتن ( همانگونه که خداوند سبحان بارها در قرآن کریم به معنای گواه و شاهد بیان کرده است. )
برادر شهیدم
به پارسی: جانسپار، جانباخته، جانگواه، جانبرکف، فداکار،
شهید به معنی شاهد از ماده شهود به معنی آگاهی توأم با حضور است .
حضرت اقا می فرمایند : پندار ما اینست که شهدا رفته اند
اما در حقیقت اینست که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است
شهید قلب تاریخ است، هم چنان که قلب به رگهای خشک اندام، خون، حیات و زندگی می دهد. جامعه ای که رو به مردن می رود، جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده اند و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است، جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه ای که احساس مسؤولیت را از یاد برده است، و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی، به اندام های خشک مرده بی رمق این جامعه، خون خویش را می رساند و بزرگ ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل، ایمان جدید به خویشتن را می بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید. کی غایب است؟
...
[مشاهده متن کامل]

حسین ( ع ) یک درس بزرگ تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند، مراسم حج را به پایان نمی برد تا به همه حج گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین ( ع ) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است. در آن لحظه که حسین ( ع ) حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، هم چنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند، زیرا شهید که حاضر نیست در همه صحنه های حق و باطل، در همه جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، می خواهد با حضورش این پیام را به همه انسان ها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش! وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی، هرکجا که می خواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.
شهادت �حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ� است. و غیبت؟! آنهایی که حسین ( ع ) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکی اند:
چه آنهایی که حسین ( ع ) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشد و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین ( ع ) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محراب ها و زاویه خانه ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آن جا که حسین ( ع ) حضور دارد ـ و در هر قرنی و عصری حسین ( ع ) حضور دارد ـ هرکس که در صحنه او نیست، هرکجا که هست، یکی است، مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است. این است معنا این اصل تشیع که قبول هر عملی یعنی ارزش هر عملی به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، همه چیز بی معناست و می بینیم که هست. و اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسل ها، در همه جنگ ها و در همه جهادها، در همه صحنه های زمین و زمان اعلام کرده است، در کربلا مرده است تا در همه نسل ها و عصرها بعثت کند. و تو، و من، ما باید بر مصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم.
آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام! رسالت نخستین را حسین ( ع ) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خونهای جوشان و تن های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز می شود. این رسالت بر دوش های ظریف یک زن، �زینب� ( س ) ! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب ( س ) دشوارتر و سنگین تر از رسالت برادرش.
آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده اند، اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی اش، وصف های دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر می شود، از صحنه برمی گردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می رسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می زند: �سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت. . . �
زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده است. اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ می ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل ها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می ماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می مانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسل ها سخن می گویند، سخنشان را کسی نمی شنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسان ها، به همه کسانی که بر مرگ حسین ( ع ) می گریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آورده اند، و به همه کسانی که پیام حسین ( ع ) را که �زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد� معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:
�ای همه! ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هرکس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده ای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفته اند: کسانی می توانند خوب زندگی کنند که می توانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی ( ع ) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما می آیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هرکس آن چنان می میرد که زندگی می کند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، �دین� و اگر ندارید �حریت� ـ آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زنده اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل اند و الگوی اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان اند. �
و شهید، یعنی به همه این معانی.
هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام
و هرکسی اگر مسؤولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است و هر کسی که می داند مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آن چنان مردن را، یا این چنین ماندن را. اگر نمی خواهد از صحنه غایب باشد. عذر می خواهم، در هر حال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست و حرف بسیار است و چگونه می شود با یک جلسه، از چنین معجزه ای که حسین در تاریخ بشر ساخته است و زینب پرداخته است، سخن گفت؟ آن چه می خواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل می گویم به عنوان رسالت زینب، �پس از شهادت� که:
�آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی اند�!. . .
:
برگرفته از کتاب شهادت مجموعه آثار ۱۹دکتر علی شریعتی

زنده. . . شاهد. . . جاوید. . . .
شهیدان جان خودشان را فدای میهنشان کردند تا ذره ای از خاک این سرزمین به بیگانه نسپارند ، که امروز کسانی همچو �نازیلا� اینگونه به آنان دشنام دهند، افسوس
هو
خون شهید برگی از اوراق تاریخ است
شَهید
واژه ای پارسی و اَرَبیده و هم ریشه با :
انگلیسی : see = دیدن
آلمانی : sehen = دیدن : sehen: seh - en
seh > سِه > سَه> سَح > حِس
پارسی کهن : سَهیدن = دیدن
سَهیدن < شَهیدن
دگرش " س" به " ش" مانند : نویس به نوشت
...
[مشاهده متن کامل]

سَهید و شَهید کَسی که بی میانجی می بیند با تمام وجود سِه می کند ( سِه < هِس< حِس ) .
در مینه ی دینی خُدا را دیدن و هِس کردن
واژه های برساخته از سَه یا شَه در دستگاه واژه سازی زبان اربی برساخته یا جعل شده اند :
شاهد ، مشهود، شهادت ، استشهاد ، شهود، تَشَهُد . . .

شهید معنی جانباز
در راه خدا
شهید شدن برای وطن را وطن به دست بیگانگان نیفتد
جنباز یعنی شهیدی که زنده مانده ولی یک یا چند
جای بدن خود را از دست داده
شهید واژه ای ایرانی است که به زبان عربی رفته است و به معنای پارسا و نیکوکار است
شاهنده و شاهیده و شاهندن همخانواده های این واژه اند
جان گواه هم زیباترین واژه برابر هست و هم یکسان با واژه تازی.
کشته در راه خدا، کشته برای آرمان الهی. ( ترجمه به صرف کشته صحیح نیست ) .
شاید زیباترین واژه جانسپار یا هما جانگواه باشد همچنین جانباز و جانباخته نیز به همین چمار باشد

جان گواه
شهید در راه خدا به شهادت رسیدن
مستقیم به طرف جنت بدون هیچ سوال و جوابی
شهید شدن در راه خدا
شهید نام خداوند
شاهد. . گواه.
به شهادت رسیدن به سوی خدا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس