شهروند

/Sahrvand/

    burgher
    citizen
    freeman
    national
    subject

فارسی به انگلیسی

شهروند امریکایی مکزیکی تبار
chicano

شهروند ایالت لوئیزیانا از نژاد فرانسوی
creole

شهروند سالخورده
senior citizen

شهروند کردن
naturalize, subject

مترادف ها

citizen (اسم)
تابع، رعیت، شهروند، تبعه یک کشور

national (اسم)
شهروند، تبعه

پیشنهاد کاربران

زاد وزی مردم یک کشور مانند ایران یا ایرانشهر را شهر وند گویند.
هفته نامه شهروند یک نشریه پارسی زبان است که از ژوئیه ۱۹۹۱ در تورنتو ( کانادا ) به چاپ می رسد.
این هفته نامه در زمینه مسایل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و سرگرمی فعال است. پایه گذار و سردبیر شهروند حسن زرهی است.
شهروند
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/شهروند_(مجله)
شهروند: عضو رسمی یک کشور ، تبعه کشور ، اهل یک کشور
شهروند ( CITIZEN ) :[اصطلاح جامعه شناسی] عضو یک اجتماع سیاسی، که دارای حقوق و وظایفی در ارتباط با این عضویت است.
منبع https://rasekhoon. net
شهروند یعنی انسانی مدنی که توانسته ملاک های شهروندی را در خود پرورش دهد
شهروَند. الف. کسی که در شهر زندگی می کند. ب. اهل یک شهر یا یک کشور. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
رجوع شود به واژۀ شهر و پسوندِ وَند.
برای روستایی های عزیز هم واژه ( آبادین ) استفاده می شود:
آبادی: قریه، ده، روستا، دهکده
ن: پسوند دارندگی، مالکیت و همراهی>>> مانند پسوند ( وانه ) در خندوانه!، پسوند ( وند ) در شهروند!
مثال: دهوند، قریِوند، روستاوند، آبادیوند و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

معنی:کسانی که صاحب، دارنده و مالکِ روستا هستند، مقیم و ساکنانِ دهکده که حقِّ آب و گل دارند!

شهروَند - ساختار دستوری: شهر ( اسم ) ، وند ( پسوند نسبت، مالکیت، دارندگی و همراهی ) >>> مشتق -
ساکن، مُقیم - پسوند وَند مانند: پسوند ( وانه ) در خندوانه است!
مثال: شهروند، کولیوند، حسنوند، فولادوند و. . .

بپرس