فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کاربرد دارد ) گوین یا گون همان گیاه میباشد => انگبین یا انگوین = عصاره و جمع شده گیاه ... [مشاهده متن کامل]
شیره / شیر / شار / سار از جاری شدن آمده و هر چیز جاری شده ای ابکی یا همان شیری می باشد ( توجه اینکه شیرین یعنی آبی و نه قندی اما در گذر زمان دگر چم یافت ) پس شیر یا شیره یعنی مایع و ابکی نوش = از نوشیدن و نیش یا نش آمده ( همچون نشست ) و به چم قرار گرفتن است وفتی چیزی را مینوشید در خود قرار میدهد و نیش هم یعنی قرار گرفته که در بدن قرار میگیرد / نشستن هم یعنی جلسه یا جلوس کردن یا قرار گرفتن با سپاس
نوش
. . .
" سَهیستَن" با بُن کنونیِ " سَه" در زبانِ پارسیِ میانی - پهلوی به چمِ " به نظر آمدن، نمایان شدن" بوده است. این کارواژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " سَهِستَن" در آمده است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ... [مشاهده متن کامل]
تکواژهایِ کارواژه یِ " سَهِستَن": 1 - سَه: "سَه" از کارواژه یِ " سَهستَن"، برآمده از واژه هایِ " سَد ( پارسیِ کُهن ) ، سَند ( اوستایی ) " بوده است. " سَد/سَند" به چمهای زیر بوده اند: 1. 1 - نمایان شدن، پدیدار شدن 2. 1 - دیده شدن 3. 1 - به نظر آمدن، به نظر رسیدن، به نظر می رسد ( که ) - ، انگار ( که ) - نمونه:به نظر می رسد ( =انگار ) که آنها دارند کتک ( ضربه ) می زنند، ( ولی ) آنها نمی زنند. 4. 1 - جلوه کردن، به نظر رسیدن، ظاهر شدن، نمودار شدن، نمود یافتن نمونه: ( زیاد ) بنظر نمی رسد که چه کاری توسط من انجام شده است. 5. 1 - به نظر می رسد - ، اینطور به نظر می آید - ، ( برایِ او ) انگار اینگونه است ( که ) - ، برای او باورکردنی است ( که ) - 6. 1 - پَسَند آمدن یا مورد پسند بودن، ( چیزی ) به دل نشستن، خوشایند بودن یاخوش آمدن 2 - "ستَن" نشانه یِ مصدریِ " ستَن" . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نکته1: چنانکه از فرتورِ زیر پیداست، mp. sahet: videtur نشاندهنده یِ این است که: در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " سَهیت" به چمِ " به نظر می رسد، به نظر می آید" بوده است. ( mp کوتاه شده یِ "پارسی میانه" است. ) نکته2: در اوستایی واژه یِ " سَذا" به چمهایِ 1 - " ظهورِ، پدیدار شدنِ، برآمدنِ، طلوعِ تودگانِ ( =اجرامِ ) درخشانِ آسمانی" 2 - خوشآیندی ( خوش آمدن ) ، دلپسندی، خُرسندی ( رضایتمندی ) بوده است. چنانکه در یکی از فرتورهای زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " سَذا" را برابرِ " Aufgehen" دانسته است که در زبانِ آلمانی به چمِ " برآمدنِ ( خورشیدو. . . ) " است ولی در نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" این واژه به نادرستی به چمِ " فرورونده، غروب کننده" آمده است؛به هر روی این واژه با " نمایان شدن" پیوند دارد که "برآمدَن" را به روشنی بازنمایی می کند. نکته 3: چنانکه روشن است، "سَند/سَد" با واژه یِ " پَسَند" در پارسی نیز همریشه هستند. نکته 4: واژگانِ "videri، videtur " با واژه یِ " video" همریشه هستند. ازآنجایی که واژگانِ " سَد، سَند" با " videri " و واژه یِ پارسیِ میانه یِ " سَهیت" با "videtur" هممعنا می باشند، پس به آسانی می توان برابری درخور از کارواژه یِ " سَهِستَن" برای " video ویدئو" پیدا نمود. نکته 5: واژگانِ " شاهد، شهید، شهود، مشهود و. . . " در زبانِ عربی از ریشه یِ " شَهِدَ" هستند که خودِ " شَهِدَ" برگرفته از واژه یِ " سَهیت" و " سهیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است. ( دگرگونیِ آواییِ ( س/ش ) در زبانها رواگمند ( =رایج ) بوده است. ) ولی باید بدانیم که در زبانِ پارسی نبایست واژگان بر وزنهای عربی بکار روند؛چراکه در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته نمی شوند ولی در عربی چنین هست. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پَسگَشتها ( references ) : 1 - رویه هایِ 1395 و 1409 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا" 2 - بخشِ 1559 و 1560 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"
عسل شیرین
شهد، عربی است. پارسیِ آن، برخی از این ها می تواند باشد: شیره نوش نوشه چکیده شیرابه اَفشُره فشرده پارسی را پاس بداریم.