شنیدن


    hear
    to hear
    to listen to
    to smell

فارسی به انگلیسی

شنیدن به طور اتفاقی
overhear

شنیدن کی بود مانند دیدن
seeing is believing.

مترادف ها

hear (فعل)
پذیرفتن، درک کردن، گوش کردن، استماع کردن، گوش دادن به، شنیدن، اطاعت کردن

listen (فعل)
پذیرفتن، گوش دادن، پیروی کردن از، استماع کردن، شنیدن

پیشنهاد کاربران

شنیدن فعلی فارسی از ریشه �شنو� می باشد که در فارسی میانه به شکل �šnavēdan� موجود بوده است .
این واژه در سانسکریت به شکل �śru� بوده که با klut�s یونانی هم ریشه است .
حواس پنجگانه در پارسی سره
●احساس کردن ( در چم و معنای همگانی ) = چشیدن / چشش / چشایی
امروز ما از چشیدن برای مزه مزه کردن بهره می بریم ولی چمار درست این ستاک چشیدن در چم همگانی است مانند:
که این درد هر کس بباید چشید
...
[مشاهده متن کامل]

شکیبائی و نام باید گزید ( فردوسی )
۱. بینایی / دیدن / بینش
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا در او دو چشم بینا ( رودکی )
۲. شنوایی / شنفتن / شِنَوِش
بشنوانید مرا شیون من وز دل سنگ
بشنوید آه رشید ار شنوائید همه ( خاقانی شروانی )
۳. بویایی / بوییدن / بویش
گر نداری خون مشک آهوان
سنبل تر بهر بویایی فرست ( خاقانی شروانی )
۴. مزایی / مزیدن یا مچتن ( پارسی میانه ) / مزش
وزان پس به کار دگر درخزیم
که تلخی مزیدیم و شیرین مزیم ( فردوسی )
۵. بساوایی / بساویدن یا پسودن / بساوش
کمندی بر آن کنگره درببست
گره زد برو چند و ببسود دست ( فردوسی )

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

شنیدنشنیدنشنیدنشنیدن
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
شنیدنشنیدنشنیدنشنیدنشنیدن
واژه شنیدن
معادل ابجد 414
تعداد حروف 5
تلفظ še ( a ) nidan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: ašnūtan] ‹شنودن، اشنودن، شنویدن، شنفتن›
مختصات ( ش دَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
به زبان سنگسری
بِشنود beshenod
من شنیدم. . . مِ بشنود beshenod
شما شنیدید. . . . تِه بشنود beshenod
آنها شنیدن . . . انون بِشنود beshenod
شنیدن برای مونث. . . نی بشنود beshenod
شنیدن برای مذکر . . . نّه بشنوند beshenod
سماع
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا
حافظ
واژگانِ " آشنا، شناختن، شنُفتن، شنیدن، شنویدن" برگرفته از واژگانِ "خشنا، خشنو" در زبانِ اوستایی:
1 - آشنا:
تکواژها: ( آ ( پیشوند ) - شنا )
در زبانِ اوستایی "خشنا" به چمِ "شناختن، شناساندن، آشنا" بوده است که با واژه یِ " آشنا" همریشه است. در واژه یِ " خشنا" آوایِ " خ" زدوده شده است که این زدایشِ آوایی بمانندِ واژه یِ "آ - شوب/اوستایی:آ - خشوب ( خشوف ) " از کارواژه یِ " آشُفتن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

در واژه یِ " آشنا"، " آ " یِ نخستین پیشوند است یعنی ( آ - شنا ) بوده است. کارواژه یِ آن " آشناییدن" با بُن کنونیِ " آشنای"است که واژگانی همچون " آشنایِش و. . . " می توان از آن ساخت بمانندِ واژگانِ ( جدا/جداییدن/جدایِش ) .
2 - شناختن:
تکواژها: ( شنا - ( آ ) ختن )
کارواژه یِ " شناختن" از " شنا/خشنا" به همراهِ کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. بُن کنونیِ کارواژه " آختن"، " آز" می باشد که به همراه " شنا"، بُن کنونیِ" شناز / شناس" را خواهیم داشت.
3 - شنُفتَن/ شنیدن /شنویدن:
تکواژها: ( شنو - دَن )
"شِنُفتن/شنیدن/شنَویدن" همگی برآمده از واژه یِ " آشنودن" در پارسیِ میانه به چمِ " فهمیدن" هستند. " آ " در کارواژه یِ " آشنودَن" پیشوند است و آنچه می ماند " شنودن" است که به روشنی با واژگانِ " شنُفتن، شنیدن، شنویدن" همریشه است. خودِ کارواژه یِ " آ - شنودن" در پارسی میانه برآمده از واژه یِ اوستاییِ "خشنو" به چمِ " دانستن، فهمیدن" است که آوایِ " خ" بمانندِ بندِ 1 زدوده شده است.
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 434 و 435 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - رویه یِ 37 از " STUDIES IN PERSIAN ETYMOLOGY II "

شنیدنشنیدنشنیدن
درک کردن دریافت کردن
در گویش کردی گروسی اژنفتن
در گویش مردم شهرستان زرند شنفتن و اشنفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)