شناور بودنfloat, swimشناور در ابweightlessشناور در فضاweightlessشناور ساختنto(cause to) floatشناور شدنfloat, to float, to buoyشناور نگهداشتنbuoyشناور نورافکن دارlightshipشناور کردنfloatشناور کردن ارزfloat
float (اسم)شناور، جسم شناور بر روی اب، بستنی مخلوط با شربت و غیرهadrift (صفت)شناور، سرگردان، اواره، بدون هدف، دستخوش طوفان، غوطه ورfloating (صفت)شناور، متغیر، متحرک بر روی اب، فاقد وسیله اتصال، جابجا شدهbuoyant (صفت)شناورafloat (صفت)شناورfree-swimming (صفت)شناور، قادر به شنا