شمردن


    to count
    compute
    to enumerate
    to reckon
    number
    to compute

مترادف ها

rate (فعل)
شمردن، ارزیابی کردن، سنجیدن، بر اورد کردن، نرخ بستن بر چیزی، بها گذاشتن بر

account (فعل)
حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن

tally (فعل)
شمردن، تطبیق کردن، مطابق بودن، با چوب خط حساب کردن

count (فعل)
حساب کردن، شمردن، پنداشتن

enumerate (فعل)
شمردن، برشمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن

number (فعل)
شمردن، بالغ شدن بر، نمره دادن به

figure (فعل)
حساب کردن، شمردن، کشیدن، مجسم کردن، تصویر کردن

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

aim (فعل)
رسیدن، شمردن، دانستن، قراول رفتن، ارزیابی کردن، نایل شدن، به نتیجه رسیدن، قصد داشتن، هدف گیری کردن، نشانه گرفتن

include (فعل)
شمردن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، عبارت بودن از، قرار دادن، به حساب اوردن

repute (فعل)
شمردن، فرض کردن، اوازه داشتن، شهرت داشتن

پیشنهاد کاربران

" شمردن" از ریشه اوستاییِ " مَر:mar" است، ولی
آوایِ " ش" در " شمردن یا شماردن" پیشوند نیست.
" اوش" در " اوشمورتن" پیشوند نیست.
در زبانِ سانسکریت ریشه این واژه " smṛ " یا " smar" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از کُنونه های ( =زمان حال ) ریشه " مَر" در زبانِ اوستایی " hišmar" بوده است و . . . .
که نشان از این دارد که " ش/اُش " در واژه " شمردن" ( پارسیِ کُنونی ) یا " اُشمورتَن" ( پارسی میانه ) پیشوند نبوده است.

شمردنشمردن
مَر
شمردن به راستی "شماردن" است. بن واژه ای با بن کنونی شمار.
حسب
عَدّ
فرض کردن ، حساب کردن ، تلقی کردن
به حساب آوردن.
شمردن
( ماردَن ) کارواژه ای در زبان پهلوی بوده است که امروزه همراه با پیشوند آنرا بکار می بریم:
نمونه:
اَفماردن: ( اف:پیشوند در کارواژگانی همچون افزودن، افکندن، افشاندن، افسردن ) / کارواژه ( ماردن )
...
[مشاهده متن کامل]

اوشماردن ( اوشمردن، شِمُردن ) : ( پیشوند اوش، شِ ) /کارواژه ( ماردن )
گُماردن : ( پیشوند گُ ( یا وی ) در کارواژگانی همچون گستردن، گداختن، گریختن و. . . ) /کارواژه ( ماردن )
این کارواژه با بُن کنونی ( مار ) با واژگان آلمانی ( mal، malig، Mal ) به چم ( بار، باری ) از یک بُن و ریشه هستند؛چراکه دگرگونی آوایی ( ر ) به ( ل ) از زبان پارسی به زبانهای اروپایی بسیار دیده می شود نمونه: ( پُر ) به ( voll ) در زبان آلمانی و ( full ) در زبان انگلیسی. ( برای نمونه: jedes Mal : هربار، einmal: یکبار، zweimal: دوبار و. . . )
دو کارواژه ( ماردن و مودن ) در زبان پارسی می بایست بیشتر به آنها پرتو افکنده شود و بیشتر بکارگیری شوند ( به همراه پیشوندهای دیگر ) .

احتساب
محاسبه کردن، شمارش، محاسبه، عد،
آماردن، شماره کردن

شمردن :
شمارنده : از مصدر شمردن به معنی سخن سرد و درشت گفتن و دشنام دادن نیز بکار برده می شود .
امروزه هم شمردن به کنایه به معنی دشنام کار برد دارد.
"رفتم هر چه دهنم اومد برایش شمردم"
در بیت زیر شمردن به معنی دشنام آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

برفتند هر یک سویِ تخت ِخویش
ژَکان و شمارنده ی بختِ خویش
معنی: هرکدام ( از دختران زیبا روی ) به سوی تختشان رفتند و ( از اینکه پسندیده و گزیده ی سیاوش نیفتاده اند ) به خشم و آهسته سخن می گفتند و می لُندیدند و بخت ناساز خویش را دشنام می دادند.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۳۵.

شمردن= count
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس