number
شمار بیکران
infinitude
شمار درست
integer, whole number
شمار زیاد
mass, multiplicity, strength
شمار ماخ
mach number
شمار نام نویسی شدگان
enrollment, enrolment
شمار کوچندگان
immigration
فارسی به انگلیسی
شمار بیکران
شمار درست
شمار زیاد
شمار ماخ
شمار نام نویسی شدگان
شمار کوچندگان
مترادف ها
کنت، شمار
عده، شمار، یکه، واحد، یک، یک دستگاه، یگان، عدد فردی
پیشنهاد کاربران
بر پایه واژه نامه ONLINE ETYMOLOGY ریشه re در زبان های هندواروپایی به چم شمارش به کار می رفته است. در این واژه نیز گمان می کنم آر از این ریشه آمده است.
شمار در پارسی میانه به شیوه اُشمار نوشته می شد.
همانند سپاس که در پارسی کهن و میانه به شیوه اِسپاس نوشته می شد.
osmar شده است somar
espas شده است sepas
همانند سپاس که در پارسی کهن و میانه به شیوه اِسپاس نوشته می شد.
osmar شده است somar
espas شده است sepas
شمار کرد :شمارش کرد
شمار
شمار یک واژه پارسی کهن است.
واژگان کهن پارسی و واژگان سره پارسی از دو سو خوانده میشوند.
شمار 🔄 رامش
از درست شمار گرفتن ما به رامش میرسیم.
شمار
شمار از دو واژه ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
۱: شه
۲: مار
شمار = شه مار ( شاه مار )
شه = خوب
مار = ریسمان
مار هم یک واژه کهن پارسی است وز دو سو خوانده میشود.
مار 🔄 رام
رام نام اصلی و درست خداوند است.
رام الله = رام ، الله
نام: رام
لقب: الله
رام = رام کننده
الله = بیمانند، بیهمتا
رام الله = رام کننده بی مانند ( جبار ) .
شمار را آدمی از مار آموخته است.
مار گنج را خوش دارد و گرد نموده وز آن نگهداری میکند.
واژه شمار ساخت ( شاه جمشید پیغمبر ) میباشد.
شمار از سنگ گرفته شده است.
شمار/شهمار/شاه مار = جیل، تسبیح
تسبیح = نخستین دستگاه شمار و یا ماشین حساب.
سیمرغ = پر
پر = نی/قلم
مار = کیمیا/شمار
شمار یک واژه پارسی کهن است.
واژگان کهن پارسی و واژگان سره پارسی از دو سو خوانده میشوند.
شمار 🔄 رامش
از درست شمار گرفتن ما به رامش میرسیم.
شمار
شمار از دو واژه ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
۱: شه
۲: مار
شمار = شه مار ( شاه مار )
شه = خوب
مار = ریسمان
مار هم یک واژه کهن پارسی است وز دو سو خوانده میشود.
مار 🔄 رام
رام نام اصلی و درست خداوند است.
رام الله = رام ، الله
نام: رام
لقب: الله
رام = رام کننده
الله = بیمانند، بیهمتا
رام الله = رام کننده بی مانند ( جبار ) .
شمار را آدمی از مار آموخته است.
مار گنج را خوش دارد و گرد نموده وز آن نگهداری میکند.
واژه شمار ساخت ( شاه جمشید پیغمبر ) میباشد.
شمار از سنگ گرفته شده است.
شمار/شهمار/شاه مار = جیل، تسبیح
تسبیح = نخستین دستگاه شمار و یا ماشین حساب.
سیمرغ = پر
پر = نی/قلم
مار = کیمیا/شمار
رقم، عدد، نمره، اندازه، حد، شماره، عداد، حساب، آمار، تعداد، مر
شمار:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شمار" می نویسد : ( ( شمار در پهلوی در ریخت اُشمار ōšmār بوده است. که در اشمارگ ōšmārag ( =شماره ) بکار رفته است. ) )
( ( نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شمار" می نویسد : ( ( شمار در پهلوی در ریخت اُشمار ōšmār بوده است. که در اشمارگ ōšmārag ( =شماره ) بکار رفته است. ) )
( ( نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )
در شمار کشیدن: بازجویی کردن و موردِ مواخذه قرار دادن
( ( هر چه نز راهِ دین خوری و بری
در شمارت کشند روز شمار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۱. )
( ( هر چه نز راهِ دین خوری و بری
در شمارت کشند روز شمار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۱. )
شمارِ هفت از پنج ندانستن: کنایه است از حساب ندانستن و نادان و ناآگاه بودن.
تو دهی بی میانجی آنرا گنج
که نداند شمار هفت از پنج
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۳۷۷.
تو دهی بی میانجی آنرا گنج
که نداند شمار هفت از پنج
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۳۷۷.
مر