شلیک

/Sellik/

    discharge
    fire
    firing
    gunfire
    outburst
    peal
    shot
    round
    volley
    salvo
    report of gun

فارسی به انگلیسی

شلیک پی در پی
volley
fusillade

شلیک پیاپی
cannonade

شلیک توپ
gunnery

شلیک چند سلاح باهم
salvo

شلیک خطر
distress-gun

شلیک خنده
guffaw

شلیک شدن
discharge

شلیک متقابل
shoot-out, shootout

شلیک هماهنگ
salvo

شلیک همزمان کلیه توپ های یک پهلوی کشتی
broadside

شلیک کردن
fire, discharge, shoot, plug, to volley, to fire a gun

شلیک کردن پیکان و تیر
loose

شلیک کننده
shooter

مترادف ها

burst (اسم)
شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش

fire (اسم)
تندی، تیر، حرارت، شلیک، حریق، اتش

volley (اسم)
شلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دسته جمعی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی شلیک از ریشه ی دو واژه ی شل و یک فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

شلیکشلیکشلیکشلیکشلیکشلیک
معادل لری شلیک میشه چکنیدن
شلیک از اصطلاح انگلیسی shelling به معنی گلوله باران یا گلوله انداختن گرفته شده
رها کردن گلوله
اقدام به تیراندازی ، ماشه را در ( ( اسلحه کشیدن ) ) و دکمه آتش رافشار دادن یا زدن ( ( برای بمب، پهپاد، موشک، جنگنده هاو غیره ) ) ، گلوله یا بمب را به سوی هدف راهی ساختن را شلیک کردن گویند.
�شلیک� فارسیه؟ یا از زبان دیگه ای به زبان ما اومده؟
پرتاب
تیراندازی
آتش
رها کردن تیر.
. Fire , Shot
کوبگویه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)