شلیدن


    halt
    hitch
    hobble
    limp

فارسی به انگلیسی

شلیدن با حرکات تند و ناگهان
jerk

مترادف ها

limp (فعل)
خمیدن، لنگیدن، شلیدن

hobble (فعل)
داد و بیداد کردن، خمیدن، لنگیدن، شلیدن، لنگ لنگان راه رفتن، مانع حرکت شدن، دست و پای کسی را بستن

پیشنهاد کاربران

شُل شدن.
لنگیدن
در گویش مردم کرمان به معنای پلاسیدن و تقریبا گندیدن استفاده می شود و عموما در خصوص میوه کاربرد دارد.
در گویش مردمان استان کرمان یعنی پوسیدن
مثال خربزه پوسیده که می شود خیار شلیده

بپرس