overset (فعل)زینت دادن، بر هم زدن، شلوغ کردن، زیاد بار کردن، واژگون ساختن، سرنگون کردن، مضمحل کردنbrattle (فعل)شلوغ کردنbustle (فعل)شلوغ کردن، تقلا یا کشمکش کردن، تکاپو کردنjam (فعل)متراکم کردن، بستن، مسدود کردن، شلوغ کردن، منقبض کردن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، پارازیت دادن