زدن، چیدن، سرشاخه زدن، با تنبلی حرکت کردن، هرس کردن، شلنگ برداشتن، شاخه های خشک را زدن، دست یا پای کسی را بریدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
داستان سگ ولگرد صادق هدایت: با تمام قوا دنبال اتومبیل شلنگ بر میداشت و بسرعت میدوید.
یعنی با قدم های بلند دویدن.
یعنی با قدم های بلند دویدن.
توی کتاب مزرعۀ حیوانات آمده �و در هوا شلنگ برداشتن� ، که گویا حالت دویدن با قدمهای بلند و همزمان پریدن سوی هوا از فرط خوشحالی ست.