شقه

/Saqqe/

    chunk
    cut
    hack
    quarter
    side
    side(of mutton
    etc)

فارسی به انگلیسی

شقه گوشت
joint

شقه گوشت گاو
chuck

شقه کردن
cleave, split, to cleave lengthwise in two parts

شقه کردن گوشت
joint

شقه کردنی
cleavable

شقه کننده
bisector

مترادف ها

part (اسم)
پا، نقطه، جزء، قطعه، پاره، بخش، عضو، برخه، شقه، نصیب، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

half (اسم)
طرف، شریک، نیم، نصف، نیمه، نیمی، نصفه، شقه

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معانی دیگر، در متون ادبی به معنی پارچه پرچم و پارچه عَلَم هم آمده است. در مختارنامه سبزواری ( عهدصفوی ) آمده؛" علم ها چو صبح سعادت دمید/ شد از شقه ای روی گردون سفید". و به طور مطلق به معنی یک تکه و یک پارچه از هر چیزی است.
کلمه ( شقه ) به معنای مسافت است ، و از این نظر آن را شقه گفته اند که پیمودن آن مستلزم مشقت است .
در عامیانه به معنی ادعای زور کردن و قلدری
اپارتمان

بپرس