شفیع

/Safi~/

    intercessor
    preemptor
    masculine proper name
    intermediary

مترادف ها

intercessor (اسم)
میانجی، شفیع، پادرمیان

defender (اسم)
پدافندگر، شفیع

paraclete (اسم)
میانجی، شفیع، روح القدس، فارقلیط

پیشنهاد کاربران

در توضیحات کتاب بوستان سعدی صفحه ی نوزدهم، دکتر خلیل خطیب گفته اند که کلمه ی شفیع، هم معنی �شفاعت کننده� می دهد، هم معنی �شفاعت پذیرفته شده�.
رویدار، میانجی، پایمرد
دخالت گر، مداخله گر
واسطه
از آنجایی که یکی از قوانین زبان خاصیت لاتین بودن آنست یعنی حروف در کلمات برای ایجاد مفاهیم در همان راستا در حال چرخش هستند به مانند ملاتی که در ملّاته در حال لت خوردن هستند کلمه شفیع رو هم به همین روش
...
[مشاهده متن کامل]
میشه از زنجیره کلمات همین کلمه درک نمود یعنی مشعوف شدن یعنی شعف. شفیع آباد هم که نام مکانی می باشد یعنی جایی که با شادی و شعف آباد شده. به روش تفسیری هم اگه کلمه شفاعت رو بیان کنیم یعنی واسطه دریافت شادی و حس مثبت.

شفیع : در اصطلاح حقوقی به کسی که اخذ به شفعه میکند میگویند
شفیع الله خلالی
نحوه نوشتن
واسطه
پایمرد، دخیل، شافع، شفاعتگر، فریادرس، میانجی، واسطه
دستگیرنده. دستگیری کننده
پایمرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس