شِفت تو مازندران چم دیوانه نفهم و. . . را دارا است .
شفت دارای معانی زیاد است اما در نامگذاری روستاها و شهرها به معنای ( شکاف ) است وهر جا که آب آن از شکاف کوه بیرون بیاید نام شفت بر آن می گذارند. علت نامگذاری میوه ی شفتالو این است که در روی بدنه آن شکافی وجود دارد در کردی ایلامی به شکاف آلت جنسی زن هم شفت گفته می شود.
در گویش بختیاری شِفت شدن به معنی گیج و بیحال شدن، در هم و برهم شدن حالت سرگیجه و تهوع توامان.
لب
شفت نام شهرستانی، در استان گیلان، از قوم گیل وکاسی تبار. شفت، سرزمین، شکوفه های درختان جنگلی. مرسی.
شفت، فشو، شفتال، فشتال، فشو، فشن، شفت، شفیره، فرایند میوه، گلابی، خج، اربه خج، اربو، امرو، شفیره به میوه است. ونیز معنی باتلاق وگل ریزان را در زبان گیلکی می دهد. شفت قشنگ، زیبا، هنر وظرافت کاری. مرسی.
گرد شده، لوچه ، هلو گرد شده یا هلو انجیری را شفتالو ( شفت هالو ) نیز گویند.
شفة به معناى لب ، این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ شاپْتینا Shaptina به معنى لب برداشته و معرب نموده و ساخته اند : الشفة ، الشفوَة ، الشَفهَة ، شُفَیهَة ، شِفاء ، شَفَوات و . . . !!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست:
... [مشاهده متن کامل]
لَپ Lap ( پهلوى: درست آن لَپ lap است و لب که امروز میگوییم تحت تأثیر زبان تازى تغییر کرده. . . لَپ Lap همریشه واژه Lip در انگلیسى و واژه Levre در فرانسوى و واژه Lippe در آلمانى و واژه Labbro در ایتالیایى و واژه Labio در اسپانیایى و واژه Lip در سوئدى و دانمارکى
ست. لوچه Locheh ( پارسى: لَپ ، لَپ و لوچه ، لَپ کوچک )
... [مشاهده متن کامل]
لَپ Lap ( پهلوى: درست آن لَپ lap است و لب که امروز میگوییم تحت تأثیر زبان تازى تغییر کرده. . . لَپ Lap همریشه واژه Lip در انگلیسى و واژه Levre در فرانسوى و واژه Lippe در آلمانى و واژه Labbro در ایتالیایى و واژه Labio در اسپانیایى و واژه Lip در سوئدى و دانمارکى
ست. لوچه Locheh ( پارسى: لَپ ، لَپ و لوچه ، لَپ کوچک )
شفت [ شِ ] ( ص ) در زبان تبری به معنای خُل و دیوانه است. این واژه از لحاظ معنایی و آوایی صورت دیگر کلمه شیفته در فارسی و «شیت» در زبان کردی می باشد.