شفافیت

/SaffAfiyyat/

    glassiness

مترادف ها

transparence (اسم)
حالت زجاجی، شفافیت، فرانمایی، پشت نمایی

پیشنهاد کاربران

ترانمونی
ترانمون،
وضوح، زلالی
‏تَراپیدا = transparent، شفاف
تراپیدایی = شفافیت
{تراپیدا: پیشوند �ترا� ( به معنی از این به آن، از اینجا به آنجا و . . . . معادل trans انگلیسی. همچون transport ( ترابری، ترابرد ) ، transaction ( تراکنش ) و . . . ) �پیدا�. در کل به معنای چیزی که از این سو، آن سویش پیداست. }
...
[مشاهده متن کامل]

‎#پارسی دوست

شفافیت
لطیف لطافت
clarity
Lack of accounting clarity can discourage investors and become a deal breaker
فقدان شفافیت می تونه سرمایه گذارها رو دلسرد کنه
Clarity
Transparency
بیرنگی
نمونه:
بجای �شفافیت داشته باشید!� با بدیده گرفتنِ درونمایه و آماج گفته، می توان گفت و نوشت: �بیرنگی پیشه کنید!�
واژه �رنگ� در اینجا به آرشی نزدیک به نیرنگ بکار رفته است که هر دوی آن ها با هم را نیز در پارسی بکار می بریم: رنگ و نیرنگ

صاف و روشن بودن ، آشکار بودن
ترانمایی
Transparency
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس